English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
therabout U دران حدود
thereabout U دران حدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
Other Matches
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
therein U دران
offing U دران نزدیکی ها
slideway U راهی که دران سر
nautch U که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review U دران روا نیست
therewith U دران هنگام بدانوسیله
then U انگاه دران هنگام
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
range U حدود
tethered U حدود
tethering U حدود
tethers U حدود
module U حدود
modules U حدود
in the neighbourhood U در حدود
ambit U حدود
precincts U حدود
precinct U حدود
tether U حدود
neiggourhood U حدود
scantling U حدود
ranged U حدود
ranges U حدود
roughly <adv.> U حدود
compass U حدود
neighbourhoods U حدود
neighbourhood U حدود
neighborhoods U حدود
purview U حدود
definitions U حدود
definition U حدود
vicinity U حدود
confining U حدود
confine U حدود
perambulation U حدود
well nigh U در حدود
thereabouts U در آن حدود
realm U حدود
realms U حدود
delimits U حدود
about U در حدود
delimiting U حدود
well-nigh U در حدود
delimit U حدود
delimited U حدود
scope U حدود
about <adv.> U حدود
limit U حدود
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
peripheries U محیط حدود
line U حدود رویه
delimitation U تحدید حدود
lines U حدود رویه
in round numbers 00 U در حدود 001 عد د
coastal frontier U حدود ساحلی
limit check U مقابله حدود
frontiers U حدود و ثغور
confidence limits U حدود اعتماد
limit of fire U حدود اتش
run U ردپا حدود
periphery U محیط حدود
runs U ردپا حدود
coextensive U هم حدود وثغور
class limits U حدود طبقه
reach U وسعت حدود
verges U نزدیکی حدود
verge U نزدیکی حدود
hereabout U دراین حدود
confidence limits U حدود اطمینان
yawed U تجاوز از حدود
yaw U تجاوز از حدود
delimitation U تعیین حدود
whereabouts U درچه حدود
confinement U تحدید حدود
class interval U حدود طبقه
reaching U وسعت حدود
reaches U وسعت حدود
reached U وسعت حدود
graphic limits U حدود گرافیکی
in the neighborhood of U در حدود [ریاضی]
boundaries U حدود یکان
out- U خارج از حدود
out U خارج از حدود
thereabouts U در حدود آن وقت
purview U حدود میدان
purview of an occupation U حدود کاری
within cry U در حدود صد ارس
with in ear shot U در حدود صدا رس
vicinity U در حدود در اطراف
probability limits U حدود احتمالی
outed U خارج از حدود
trimester U در حدود سه ماه
gamut U حدود حیطه
boundary U حدود چیزی
boundary U حدود یکان
boundaries U حدود چیزی
range U حدود محدوده
range U حدود وسعت
ranges U حدود وسعت
ranges U حدود محدوده
ranged U حدود وسعت
limits of confidence U حدود اطمینان
ranged U حدود محدوده
demarcation U تعیین حدود
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
format U حدود و مشخصات فرش
pegs U تعیین حدود کردن
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
mark out a ground U تحدید حدود زمین
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
limitation clause U عبارت تعیین حدود
limitation clause U ماده تعیین حدود
outre U خارج از حدود معمولی
whereabout U حدود تقریبی مکان
inbound U محصور در حدود معینی
scope U میدان و برد و حدود
delimiting U تحدید حدود کردن
orbits U دور حدود فعالیت
tolerance U حدود قابل تحمل
delimits U تعیین کردن حدود
tolerances U حدود قابل تحمل
orbit U دور حدود فعالیت
demarcates U تعیین حدود کردن
delimits U تحدید حدود کردن
demarcate U تعیین حدود کردن
compass U حدود وثغور حوزه
demarcating U تعیین حدود کردن
orbited U دور حدود فعالیت
demarcated U تعیین حدود کردن
delimit U تعیین کردن حدود
delimit U تحدید حدود کردن
spheres U مرتبه حدود فعالیت
delimited U تعیین کردن حدود
delimited U تحدید حدود کردن
peg U تعیین حدود کردن
abound O تعیین حدود کردن
delimiting U تعیین کردن حدود
sphere U مرتبه حدود فعالیت
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
corrida U برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com