English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illicit earning U درامد نامشروع
immoral earning U درامد نامشروع
imperial decree U درامد نامشروع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
fradulent U نامشروع
unlawful U نامشروع
illegitimate U نامشروع
illegal U نامشروع
loot U استفاده نامشروع
natural child U بچه نامشروع
illegaly U به طور نامشروع
illegitimate child U طفل نامشروع
liaisons U رابطه نامشروع
illegitimately U بطور نامشروع
liaison U رابطه نامشروع
unlawfully U بطور نامشروع
looted U استفاده نامشروع
illegitimate U حرامزاده نامشروع
loots U استفاده نامشروع
gravy trains U منبع در امد نامشروع
illegutimation U نادرستی نامشروع خوانی
gravy train U منبع در امد نامشروع
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
putative father of an illegitimate child U پدر مفروض فرزندی نامشروع
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
Ill got ill used. <proverb> U چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
turpis causa U عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
putative father U پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
earnings U درامد
comings in U درامد
prelusion U درامد
emolument U درامد
makings U درامد
means U درامد
hatches U درامد
hatched U درامد
hatch U درامد
emoluments U درامد
gainings U درامد
return U درامد
total income U درامد کل
total revenue U درامد کل
returned U درامد
returning U درامد
returns U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
remunerative U پر درامد
revenue U درامد
admissions U درامد
admission U درامد
proceeds U درامد
earning U درامد
income U درامد
median income U درامد متوسط
flow of income U جریان درامد
fixed income U درامد ثابت
income determination U تعیین درامد
median income U درامد میانی
mean income U درامد متوسط
income distribution U توزیع درامد
earnings per share U درامد هر سهم
economic income U درامد اقتصادی
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
income analysis U تحلیل درامد
gross income U درامد ناخالص
income and expenditure U درامد و هزینه
income consumption curve U منحنی درامد
flow of income U گردش درامد
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
income per capita U درامد سرانه
incremental revenue U درامد نهائی
marginal income U درامد نهائی
marginal revenue U درامد نهائی
it proved false U دروغ درامد
transitory income U درامد انتقالی
money income U درامد پولی
per capita income U درامد سرانه
sinfonia U پیش درامد
revenue sources U منابع درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue function U تابع درامد
relative income U درامد نسبی
real income U درامد واقعی
psychic income U درامد بی دردسر
stream of income U جریان درامد
supplementary income U درامد تکمیلی
tax revenue U درامد مالیاتی
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
unearned revenue U درامد باداورده
unearned revenue U درامد نامکتسب
transfer income U درامد انتقالی
total revenue function U تابع درامد کل
total revenue curve U منحنی درامد کل
to bring a return U درامد دادن
temporary income U درامد موقتی
present income U درامد حال
present income U درامد جاری
net revenue U درامد خالص
net income U درامد خالص
national income U درامد ملی
nominal income U درامد اسمی
notional income U درامد فرضی
notional income U درامد خیالی
personal income U درامد سرانه
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
ordinary income U درامد عادی
municipal revenue U درامد شهرداری
preludes U پیش درامد
average revenue U درامد متوسط
broken-down U ازپای درامد
broken down U ازپای درامد
benefice U درامد کلیسایی
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
income taxes U مالیات بر درامد
prologue U پیش درامد
prologues U پیش درامد
Inland Revenue U درامد داخلی
internal revenue U درامد داخلی
actual income U درامد واقعی
annual earnings U درامد سالانه
annual income U درامد سالانه
prelude U پیش درامد
means U توانائی درامد
earns U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
attachment of earnings U توقیف درامد
earn U درامد داشتن
income tax U مالیات بر درامد
disposable income U درامد دریافتی
meanest U منابع درامد
mean U منابع درامد
overture U پیش درامد
deduction from income U کسور درامد
overtures U پیش درامد
meaner U منابع درامد
distribution of income U توزیع درامد
aura U پیش درامد
auras U پیش درامد
current income U درامد جاری
deferred credits U درامد پس افتاده
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
depletes U تقلیل درامد ملی
depleted U تقلیل درامد ملی
budget U حساب درامد وخرج
depletion U تقلیل درامد ملی
net national income U درامد خالص ملی
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
budgets U حساب درامد وخرج
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
depleting U تقلیل درامد ملی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
deplete U تقلیل درامد ملی
windfall income U درامد باد اورده
personal distribution U توزیع درامد فردی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
supertax U مالیات بر درامد اضافی
single tax U مالیات بر درامد انفرادی
taxable income U درامد مشمول مالیات
unearned income U درامد باد اورده
unearned income U درامد ازمبنایی جز کار
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
revenue U درامد سود سهام
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
real national income U درامد ملی واقعی
proportional income tax U مالیات بر درامد تناسبی
progressive income tax U مالیات بر درامد تصاعدی
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
wage income U درامد بشکل دستمزد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
circular flow of income U گردش دورانی درامد
gross national income U درامد ناخالص ملی
deferred income U پیش دریافت درامد
disposable income U درامد قابل تصرف
beneficed U دارای درامد کلیسایی
circular flow of income U جریان دوری درامد
factor earnings U درامد عوامل تولید
dissaving U مصرف بیش از درامد
margin revenue U سهم درامد از فروش
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
business income U درامد خالص تجارتی
income effect U تناسب خرید با درامد
bunched income U درامد خدمات شخصی
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com