Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steal the show
<idiom>
U
دراجرا مورد توجه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
objective point
U
سمت مورد توجه
favouritism
U
افراد مورد توجه
polestar
U
هادی مورد توجه
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
object point
U
سمت مورد توجه
To take into consideration. To consider.
U
مورد توجه قراردادن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
receive attention
U
مورد توجه واقع شدن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to take notice
U
ملتفت بودن توجه کردن
To pay no heed . To be inattentive .
U
پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن )
annotations
U
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotation
U
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
draw fire
<idiom>
U
مورد هدف بودن
to admit of d
U
مورد بحث بودن
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
accredit
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
accrediting
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
siege mentality
U
احساس مورد حمله و خصومت بودن
dislike
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
heedfulness
U
توجه
turn to
U
توجه
attention to orders
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
notes
U
توجه
attendance
U
توجه
attentiveness
U
توجه
note
U
توجه
attendances
U
توجه
tendance
U
توجه
regard
U
توجه
keep
U
توجه
mindfully
U
با توجه
attentions
U
توجه
mindfulness
U
توجه
cares
U
توجه
cared
U
توجه
care
U
توجه
heeds
U
توجه
heeding
U
توجه
heeded
U
توجه
heed
U
توجه
regards
U
توجه
keeps
U
توجه
regarded
U
توجه
attention
U
توجه
noting
U
توجه
advertence
U
توجه
NB
U
توجه!
advertency
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
re-
U
با توجه به
adverence
U
توجه
assiduity
U
توجه
heedfully
U
با توجه
re
U
با توجه به
inattentive
U
بی توجه
remarking
U
توجه
listlessly
U
بی توجه
remark
U
توجه
listless
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
remarks
U
توجه
remarked
U
توجه
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
wistfully
U
با دقت و توجه
figure on
U
توجه کردن
unwitting
U
بی توجه بی هوش
field of attention
U
میدان توجه
intentness
U
سرگرمی توجه
regarded
U
رعایت توجه
cautioning
U
اخطار توجه
considerations
U
توجه تامل
cautions
U
توجه کنید
notwithstanding
U
بدون توجه
noticing
U
توجه اطلاع
notices
U
توجه اطلاع
noteworthy
U
قابل توجه
wistfulness
U
توجه دقت
favor
U
توجه مرحمت
noticed
U
توجه اطلاع
attending
U
توجه کردن
attends
U
توجه کردن
tendencies
U
توجه استعداد
inattention
U
فقدان توجه
liberal
U
جالب توجه
regard
U
رعایت توجه
liberals
U
جالب توجه
cautions
U
اخطار توجه
considerations
U
توجه مراعات
consideration
U
توجه تامل
consideration
U
توجه مراعات
inattention
U
عدم توجه
tents
U
توجه کردن
attention getting
U
توجه طلب
auspice
U
حسن توجه
caution
U
توجه کنید
caution
U
اخطار توجه
to take keep
U
توجه کردن
devil may care
U
بی توجه به مقام
eye catcher
U
چیزجالب توجه
interests
U
توجه نظر
interest
U
توجه نظر
interesting
U
جالب توجه
engaging
U
جالب توجه
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
attention deficit
U
کاستی توجه
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
attention seeking
U
توجه طلب
attention span
U
فراخنای توجه
span of attention
U
فراخنای توجه
attention to orders
U
توجه کنید
notable
U
جالب توجه
detraction
U
کاهش توجه
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
tent
U
توجه کردن
auspices
U
حسن توجه
riding high
<idiom>
U
جالب توجه
cautioned
U
توجه کنید
cautioned
U
اخطار توجه
to watch over
U
توجه کردن
noticeable
U
قابل توجه
cautioning
U
توجه کنید
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
look after
U
توجه داشتن به
at nurse
U
در توجه دایه
to llok
U
توجه کردن
striking
U
قابل توجه
strikingly
U
قابل توجه
yummy
U
جالب توجه
notables
U
جالب توجه
attend
U
توجه کردن
introversion
U
توجه بدرون
regards
U
رعایت توجه
tendency
U
توجه استعداد
unscrupulous
U
بی توجه به نیک و بد
favoring
U
توجه مرحمت
welfare
U
توجه کردن
polarity
U
توجه به قطب
polarities
U
توجه به قطب
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
warning
U
توجه به خط ر ممکن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com