Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
taxi dancer
U
دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
crosscourt shot
U
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
test driver
U
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
pixies
U
پریزادی که درماهتاب میرقصد
pixie
U
پریزادی که درماهتاب میرقصد
pixy
U
پریزادی که درماهتاب میرقصد
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
figurante
U
رقاصهای که باجمع میرقصد
wire dancer
U
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
girlhood
U
دختری
daughterhood
U
دختری
step daughter
U
نا دختری
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
khamseh
U
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
To be crazy about agirl .
U
کشته مرده دختری بودن
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
debutant
U
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
she was her putative daughter
U
اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
queen of
U
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
antigone
U
دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
schoolroom
U
کلاس
grade
U
کلاس
cl
U
کلاس
grades
U
کلاس
homeroom
U
کلاس
classing
U
کلاس
classes
U
کلاس
class
U
کلاس
schoolrooms
U
کلاس
classed
U
کلاس
underclass
U
بی کلاس
[در جامعه]
subclass
U
بی کلاس
[در جامعه]
skull practice
U
کلاس اموزشی
first class
U
فرست کلاس
economy class
U
اکونومی کلاس
insulation class
U
کلاس ایزولاسیون
grade
U
کلاس کیفیت
summer school
U
کلاس تابستانی
summer schools
U
کلاس تابستانی
he stands first in his class
U
او در کلاس خود
homeroom
U
کلاس درس
lower class
U
بی کلاس
[در جامعه]
form room
[British
U
کلاس درس
]
U
کلاس درس
surveillant
U
مبصر کلاس
formroom
U
کلاس درس
classroom
U
کلاس درس
classrooms
U
کلاس درس
grades
U
کلاس کیفیت
schoolroom
U
کلاس درس
classroom
U
کلاس درس
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
classifications
U
روش کلاس بندی
classification
U
روش کلاس بندی
surveyor
U
مبصر کلاس پیمایشگر
insulation class
U
کلاس عایق بندی
surveyors
U
مبصر کلاس پیمایشگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
hit the books
<idiom>
U
برای کلاس آماده شدن
He is at the bottom of the class.
U
اوشاگرد آخر کلاس است
day school
U
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
day schools
U
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
classes
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
classed
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
I benefited greatly from the english course.
U
از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
inheritances
U
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
sub-
U
تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
inheritance
U
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
U
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
inherits
U
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherit
U
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting
U
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
versus prep
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
vis a vis
U
مقابل
versus
U
در مقابل
opposites
U
مقابل
opposite
U
مقابل
opposed
U
مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
in consideration of
U
در مقابل
title
U
مقابل
as opposed to
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
anti
U
در مقابل
titles
U
مقابل
dead against
U
درست مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
counter weight
U
وزنه مقابل
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
point blank
U
مقابل هدف
point-blank
U
مقابل هدف
orientated
U
هدف مقابل
counterpart
U
نقطه مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
counterparts
U
نقطه مقابل
respondents
U
طرف مقابل
respondent
U
طرف مقابل
obverse
U
طرف مقابل
anti thesis
U
وضع مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
off
U
مقابل عازم
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
counterweight
U
وزنه مقابل
opposite the house
U
مقابل خانه
counterweights
U
وزنه مقابل
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
forwarded
U
حرکت به جلو یا مقابل
driveway
U
راه مقابل خانه
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
antipode
U
نقطهء مقابل یا متقاطر
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
aboral
U
نقطه مقابل دهان
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
hard
U
سخت در مقابل نرم
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
harder
U
سخت در مقابل نرم
hardest
U
سخت در مقابل نرم
block
U
دفاع در مقابل ابشار
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
caps
U
در مقابل حالت کوچک
cash against documents
U
پول در مقابل اسناد
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
rivals
U
طرف مقابل دعوا
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
rival
U
طرف مقابل دعوا
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
high class communication set
U
دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
than
<conj.>
U
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
impluse response
U
رفتار در مقابل فشار ضربهای
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
rebellion
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
rebellions
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com