Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flabby
U
دارای عضلات شل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
muscle bound
U
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
Other Matches
dystaxia
U
رعشه عضلات
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
catalepsy
U
جمود عضلات
antigravity muscles
U
عضلات ضد گرانش
skeletal muscles
U
عضلات مخطط
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
tetany
U
کزاز عضلات
relaxation
U
شل کردن عضلات
vaginismus
U
گرفتگی عضلات مهبل
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
vaginism
U
گرفتگی عضلات مهبل
Firm muscles ( flesh ) .
U
عضلات (گوشت ) محکم
kymograph
U
انقباض عضلات و غیره
ligamentary
U
مربوط به رباط عضلات
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
tic
U
انقباض غیر عادی عضلات
pleurodynia
U
درد پهلوو عضلات سینه
pleuralgia
U
درد پهلوو عضلات سینه
hamstring
U
عضلات عقب ران زردپی
tics
U
انقباض غیر عادی عضلات
catalepsy
U
تصلب وسخت شدن عضلات
hamstringing
U
عضلات عقب ران زردپی
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
hamstrings
U
عضلات عقب ران زردپی
extrinsic eye muscles
U
عضلات برون چرخشی چشم
hamstrung
U
عضلات عقب ران زردپی
sweeny
U
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
neuromuscular
U
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
sweeney
U
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
cramps
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
knee flexion and extension machine
U
دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
parkinsonism
U
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
bronchial asthma
U
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
achalasia
U
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic
U
دارای ید
glochidiate
U
دارای مو
footy
U
دارای پا
fraught with
U
دارای
three legged
U
دارای سه پا
odoriferous
U
دارای بو
bilabiate
U
دارای دو لب
trilinear
U
دارای سه خط
three-legged
U
دارای سه پا
buckish
U
دارای خوی بز
dimply
U
دارای فرورفتگی
dimorphic
U
دارای دو شکل
dichotomous
U
دارای دو بخش
diandrous
U
دارای دوپرچم
declinatory
U
دارای تمایل
dartrous
U
دارای تبخال
cuspidal
U
دارای برامدگی
dipetalous
U
دارای دوگلبرگ
diplopodous
U
دارای هزار پا
dipolar
U
دارای دو قطب
dipteran
U
دارای دو بال
dolose
U
دارای قصدجرم
double tongued
U
دارای دوقول
dyslogistic
U
دارای خاطرات بد
valuable
<adj.>
U
دارای مزیت
entitative
U
دارای وجودخارجی
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
crepitant
U
دارای صدای خش خش
bumpiness
U
دارای برامدگی
calcareous
U
دارای کلسیم
calcic
U
دارای اهک
capitated
U
دارای سرمجزا
purpose-built
<adj.>
U
دارای مزیت
proper
<adj.>
U
دارای مزیت
practical
<adj.>
U
دارای مزیت
practicable
<adj.>
U
دارای مزیت
cephalous
U
دارای کله
chinned
U
دارای چانه
chymiferous
U
دارای کیموس
cingulate
U
دارای کمربند
cirrous
U
دارای اویز
cloven foot
U
دارای پا یا سم شکافته
functional
<adj.>
U
دارای مزیت
convenient
<adj.>
U
دارای مزیت
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
دارای مزیت
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
far reaching
U
دارای اثرزیاد
febile
U
دارای حالت تب
expedient
<adj.>
U
دارای مزیت
ill neighboured
U
دارای همسایه بد
ill neighboured
U
دارای محیط بد
in defect
U
دارای کاستی
in flower
U
دارای شکوفه
in force
U
دارای اعتبار
beneficial
<adj.>
U
دارای مزیت
in power
U
دارای اختیارات
indued with charm
U
دارای فریبندگی
inflorescent
U
دارای گل اذین
innervate
U
دارای پی کردن
insectile
U
دارای حشره
instinct with force
U
دارای زور
intercommunicate
U
دارای مراوده
invested with power
U
دارای اختیار
studious
<adj.>
U
دارای پشتکار
humous
U
دارای موادالی
homolographic
U
دارای قرینه
feldspathic
U
دارای فلدسپار
fibrinous
U
دارای مودلیفی
floaty
U
دارای اب نشین کم
foliolate
U
دارای برگچه
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
useful
<adj.>
U
دارای مزیت
serviceable
<adj.>
U
دارای مزیت
geniculate
U
دارای زانویی
glanduliferous
U
دارای غد دکوچک
glary
U
دارای تشعشع
helpful
<adj.>
U
دارای مزیت
handy
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
haired
U
دارای موی ...
hearted
U
دارای قلب ...
heterogamous
U
دارای مادگی ها
unidirection
U
دارای یک جهت
hexameter
U
دارای شش وزن
sedulous
<adj.>
U
دارای پشتکار
purposeful
<adj.>
U
دارای مزیت
copperbottomed
U
دارای ته مسی
splashes
U
دارای ترشح
splashing
U
دارای ترشح
assistant
<adj.>
U
دارای مزیت
elective
U
دارای حق انتخاب
electives
U
دارای حق انتخاب
hook nosed
U
دارای بینی کج
hook-nosed
U
دارای بینی کج
overlapping
U
دارای اشتراک
bodily
U
دارای بدن
divan
U
دارای دوفرفیت
divans
U
دارای دوفرفیت
bifocal
U
دارای دو کانون
bifocals
U
دارای دو کانون
isometric
U
دارای یک میزان
isometrics
U
دارای یک میزان
ambivalence
U
دارای دو جنبه
behind
U
دارای پس افت
splash
U
دارای ترشح
auxiliary
<adj.>
U
دارای مزیت
applicatory
<adj.>
U
دارای مزیت
weighted
U
دارای وزن
deadbeat
U
دارای سکون
deadbeats
U
دارای سکون
portentous
U
دارای فال بد
energetic
U
دارای انرژی
stilted
U
دارای چوب پا
synonymous
U
دارای ترادف
synonymous
U
دارای تشابه
melodious
U
دارای ملودی
melodic
U
دارای ملودی
prerogative
U
دارای حق ویژه
prerogatives
U
دارای حق ویژه
salaried
U
دارای حقوق
formal
U
دارای فکر
helping
<adj.>
U
دارای مزیت
behinds
U
دارای پس افت
hectic
U
دارای تب لازم
privileged
U
دارای امتیاز
basined
U
دارای ابگیر
bicentric
U
دارای دومرکز
bichrome
U
دارای دو رنگ
purposive
<adj.>
U
دارای مزیت
bimolecular
U
دارای دوملکول
bimorphemic
U
دارای دوشکل
bimotored
U
دارای دوموتور
binaural
U
دارای دو گوش
binocular
U
دارای دو چشم
binuclear
U
دارای دو هسته
binucleate
U
دارای دو هسته
binucleated
U
دارای دو هسته
bipartite
U
دارای دوقسمت
biradial
U
دارای دوشعاع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com