Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
known to the police
U
دارای سابقه در شهربانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is quite unprecedented.
U
بی سابقه است ( سابقه ندارد )
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
polices
U
شهربانی
policed
U
شهربانی
police
U
شهربانی
policed
U
اداره شهربانی
police headquarters
U
اداره کل شهربانی
police
U
اداره شهربانی
police court
U
ضابطین شهربانی
polices
U
اداره شهربانی
headquarters
U
اداره کل شهربانی
constabularies
U
نیروی شهربانی
constabulary
U
نیروی شهربانی
chief of police
U
رئیس شهربانی
the police headquaters
U
اداره کل شهربانی
police officers
U
افسر شهربانی
police officer
U
افسر شهربانی
podesta
U
رئیس شهربانی
the police are on his track
U
شهربانی اوراتعقیب میکند
sheriffs
U
ضابط شهربانی داروغه
sheriff
U
ضابط شهربانی داروغه
policed
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
the police are on his track
U
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
punitive police
U
نیروی شهربانی که بمحلی می فرستندو حقوق افرادبایدازاین محل داده شود
precedent
U
سابقه
prehistory
U
سابقه
it served as a precedent
U
سابقه شد
ensample
U
سابقه
scape
U
سابقه
scape
U
سابقه پر
antecedents
U
سابقه
antecedent
U
سابقه
contexts
U
سابقه
intellect
U
سابقه
intellects
U
سابقه
precedents
U
سابقه
precedential
U
سابقه شو
unprecedented
U
بی سابقه
track record
U
سابقه
unprecedentedly
U
بی سابقه
track records
U
سابقه
acquaintance
U
سابقه
acquaintances
U
سابقه
past
U
سابقه
background
U
سابقه
record
U
سابقه
backgrounds
U
سابقه
shafts
U
سابقه
context
U
سابقه
shaft
U
سابقه
history
U
سابقه پیشینه
stock record
U
سابقه موجودی
histories
U
سابقه پیشینه
precedented
U
سابقه دار
precedential
U
سابقه درست کن
precedent
U
سابقه داشتن
histogram
U
سابقه نما
record
U
سابقه مدرک
precedents
U
سابقه داشتن
stare decisis
U
قاعده سابقه
unheard of
U
بی سابقه کس نشنیده
bad record
U
سوء سابقه
record of service
U
سابقه خدمت
infamy
U
افتضاح سابقه بد
as never before
<adv.>
U
بطور بی سابقه
as much as never before
<adv.>
U
به اندازه بی سابقه
grey headed
U
سابقه دار
freedom from evil record
U
عدم سو سابقه
precedence
U
امتیاز سابقه
precedency
U
امتیاز سابقه
old hands
U
ادم با سابقه و مجرب
record
U
مدرک کتبی سابقه
case history
U
سابقه مرض ودرمان
old hand
U
ادم با سابقه و مجرب
squalls
U
باد بی سابقه وشدید
record
U
صورت جلسه سابقه
seeded
U
بازیکن سابقه دار
case histories
U
سابقه مرض ودرمان
forms
U
سابقه فعالیت اسب
squall
U
باد بی سابقه وشدید
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
unheard
U
بی سابقه توجه نشده
form
U
سابقه فعالیت اسب
formed
U
سابقه فعالیت اسب
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
scotland yard
U
نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
perpetual stock record
U
سابقه دائمی موجودی انبار
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
To be an old hand at something.
U
درکاری سابقه وتجربه داشتن
there is no precedent for this
U
این چیز سابقه ندارد
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
vendor rating
U
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
dye analysis
U
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
Khotan rug
U
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet
U
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
glochidiate
U
دارای مو
fraught with
U
دارای
footy
U
دارای پا
iodic
U
دارای ید
trilinear
U
دارای سه خط
bilabiate
U
دارای دو لب
three-legged
U
دارای سه پا
three legged
U
دارای سه پا
odoriferous
U
دارای بو
hook nosed
U
دارای بینی کج
electives
U
دارای حق انتخاب
elective
U
دارای حق انتخاب
haired
U
دارای موی ...
hearted
U
دارای قلب ...
privileged
U
دارای امتیاز
twofold
U
دارای دو چیز
unifoliate
U
دارای یک برگ
heterogamous
U
دارای مادگی ها
splashing
U
دارای ترشح
hexameter
U
دارای شش وزن
splashes
U
دارای ترشح
binucleate
U
دارای دو هسته
hook-nosed
U
دارای بینی کج
glary
U
دارای تشعشع
glanduliferous
U
دارای غد دکوچک
hectic
U
دارای تب لازم
behinds
U
دارای پس افت
behind
U
دارای پس افت
ambivalence
U
دارای دو جنبه
isometrics
U
دارای یک میزان
isometric
U
دارای یک میزان
bifocals
U
دارای دو کانون
bifocal
U
دارای دو کانون
divans
U
دارای دوفرفیت
divan
U
دارای دوفرفیت
bodily
U
دارای بدن
overlapping
U
دارای اشتراک
geniculate
U
دارای زانویی
splash
U
دارای ترشح
homolographic
U
دارای قرینه
formal
U
دارای فکر
inflorescent
U
دارای گل اذین
energetic
U
دارای انرژی
innervate
U
دارای پی کردن
insectile
U
دارای حشره
instinct with force
U
دارای زور
intercommunicate
U
دارای مراوده
invested with power
U
دارای اختیار
portentous
U
دارای فال بد
deadbeats
U
دارای سکون
iodous
U
دارای یود
deadbeat
U
دارای سکون
weighted
U
دارای وزن
isogenous
U
دارای یک منبع
indued with charm
U
دارای فریبندگی
in power
U
دارای اختیارات
in force
U
دارای اعتبار
salaried
U
دارای حقوق
prerogatives
U
دارای حق ویژه
prerogative
U
دارای حق ویژه
melodic
U
دارای ملودی
humous
U
دارای موادالی
melodious
U
دارای ملودی
ill neighboured
U
دارای همسایه بد
ill neighboured
U
دارای محیط بد
in defect
U
دارای کاستی
in flower
U
دارای شکوفه
synonymous
U
دارای تشابه
synonymous
U
دارای ترادف
stilted
U
دارای چوب پا
feldspathic
U
دارای فلدسپار
bipartite
U
دارای دوقسمت
bimorphemic
U
دارای دوشکل
chinned
U
دارای چانه
bimolecular
U
دارای دوملکول
chymiferous
U
دارای کیموس
cingulate
U
دارای کمربند
cirrous
U
دارای اویز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com