English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polyunsaturated U دارای حلقههای اشباع نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ring tailed U دارای حلقههای رنگی در دم
unsaturated U اشباع نشده
unsaturate U اشباع نشده
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
unsaturate U ترکیب اشباع نشده
unsaturated U ترکیب اشباع نشده
ethylene U هیدرو کربن اشباع نشده
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
linkages U حلقههای زنجیر
custodian U حلقههای نوار
rings U حلقههای دارحلقه
custodians U حلقههای نوار
linkage U حلقههای زنجیر
saturn rings U حلقههای زحل
collector rings U حلقههای لغزان
slip rings U حلقههای لغزان
still rings U حلقههای بی حرکت ژیمناستیک
gimmal U ساخته شده از حلقههای تودرتو
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
phosphene U حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
speeding U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speeds U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete U انجام نشده پر نشده
saturation U اشباع
concentrations U اشباع
concentration U اشباع
impregnation U اشباع
suffusion U اشباع
satiation U اشباع
saturated U اشباع
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
voltage saturation U اشباع ولتاژی
zine of saturation U منطقه اشباع
saturated U اشباع شده
anode saturation U اشباع اند
saturant U اشباع شده
saturable U اشباع شدنی
saturation state U رژیم اشباع
color saturation U اشباع رنگ
satiable U قابل اشباع
satiable U اشباع شدنی
waterlogged U ازاب اشباع
saturation capacity U گنجایش اشباع
saturation current U جریان اشباع
subsaturation U شبه اشباع
plate saturation U اشباع اند
saturation factor U ضریب اشباع
voltage saturation U اشباع اند
subsaturated U نزدیک به اشباع
pervasivenness U قوه اشباع
current saturation U اشباع اند
overfull employment U اشباع اشتغال
saturator U اشباع کننده
temperature saturation U اشباع دمایی
saturated zone U منطقه اشباع
steepest U اشباع کردن
imbue U اشباع کردن
degree of saturation U درجه اشباع
imbibed U اشباع کردن
saturate U اشباع شدن
imbued U اشباع کردن
satiates U اشباع شدن
imbibes U اشباع کردن
imbibing U اشباع کردن
ingraft U اشباع کردن
satiate U اشباع شدن
filament saturation U اشباع دمایی
impregnant U اشباع شده
imbues U اشباع کردن
magnetic saturation U اشباع مغناطیسی
saturate U اشباع کردن
sodden U اشباع شده
imbuing U اشباع کردن
saturates U اشباع شدن
filament saturation U اشباع افروزه
neural satiation U اشباع عصبی
saturates U اشباع کردن
satiated U اشباع شدن
saturating U اشباع کردن
imbibe U اشباع کردن
steep U اشباع کردن
satiating U اشباع شدن
magnetic saturation U اشباع اهن
saturating U اشباع شدن
saturated soil paste U خمیر خاک اشباع
saturated transistor U ترانزیستور اشباع شده
saturated air U هوای اشباع شده
saturant U بحد اشباع رسیده
saturated fats U چربی اشباع شده
saturated fat U چربی اشباع شده
indoctrinating U اغشتن اشباع کردن
pervasiveness U قوه سرایت یا اشباع
indoctrinated U اغشتن اشباع کردن
chroma U درجه اشباع رنگ
indoctrinates U اغشتن اشباع کردن
collector saturation voltage U ولتاژ اشباع کلکتور
under szturated rock U سنگ زیر اشباع
suffuse U پوشاندن اشباع کردن
suffused U پوشاندن اشباع کردن
suffuses U پوشاندن اشباع کردن
suffusing U پوشاندن اشباع کردن
indoctrinate U اغشتن اشباع کردن
subsaturated U نیمه اشباع شده
chalk-line U [ریسمان اشباع شده با گچ]
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
inundates U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundating U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
acetylene U هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundate U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
oilite bushing U بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight U وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
unbowed U خم نشده
uncharged U پر نشده
unabated U کاسته نشده
unseen U مشاهده نشده
unearned U کسب نشده
unoccupied U اشغال نشده
unseen U مکشوف نشده
sightless U دیده نشده
unsung U سروده نشده
unconnected U وصل نشده
unsung U ستایش نشده
unsung U خوانده نشده
unguarded U حراست نشده
unguarded U حساب نشده
unpublished U چاپ نشده
uncoditioned U قطعی نشده
uncleared U ترخیص نشده
uncircumcised U ختنه نشده
non-registered [not registered] <adj.> U ثبت نشده
undeterred <adj.> U منصرف نشده
roughdry U اطو نشده
unabridged U تلخیص نشده
unsaved U پس انداز نشده
unpublished U نشر نشده
unquestioned U استنتاق نشده
unquestioned U بررسی نشده
unquestioned U بحث نشده
unbleached <adj.> U سفیدگری نشده
unreconstructed U بازسازی نشده
unasked U سوال نشده
Before it is too late. While there is stI'll time. U تا دیر نشده
vacant U اشغال نشده
uncoditioned U شرط نشده
uncounted U شمرده نشده
unlicked U لیسیده نشده
outstanding U واریز نشده
open U واریز نشده
unstudied U مطالعه نشده
unthickened U تغلیظ نشده
unwashed U شسته نشده
unworn U کهنه نشده
unworn U استعمال نشده
uncharted U اکتشاف نشده
unmitigated U کاسته نشده
the date was not specified U نشده بود
outstanding U تصفیه نشده
outstanding U پرداخت نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com