English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
populate U دارای جمعیت کردن
populates U دارای جمعیت کردن
populating U دارای جمعیت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
depopulated U کم جمعیت کردن
depopulates U کم جمعیت کردن
depopulating U کم جمعیت کردن
depopulate U کم جمعیت کردن
group U جمعیت گروه بندی کردن
groups U جمعیت گروه بندی کردن
to crowd out U ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
gaggles U جمعیت
heaping U جمعیت
gaggle U جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
densely populated U پر جمعیت
populations U جمعیت
population U جمعیت
mob U جمعیت
many peopled U پر جمعیت
mobbed U جمعیت
populace U جمعیت
herds U جمعیت
herding U جمعیت
bodle U جمعیت
herded U جمعیت
herd U جمعیت
press U جمعیت
presses U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
army U جمعیت
mobbing U جمعیت
mobs U جمعیت
society U جمعیت
societies U جمعیت
heap U جمعیت
corteges U جمعیت
cortege U جمعیت
desolate U بی جمعیت
armies U جمعیت
gang U جمعیت
demos U جمعیت
thin U کم جمعیت
gregariously U با جمعیت
thinnest U کم جمعیت
thronged U جمعیت
throng U جمعیت
thronging U جمعیت
throngs U جمعیت
over peopled U پر جمعیت
heaps U جمعیت
thins U کم جمعیت
gangs U جمعیت
thinned U کم جمعیت
thinners U کم جمعیت
company U جمعیت
full of life U پر جمعیت
rabble U جمعیت
companies U جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
demography U جمعیت شناسی
bikes U انبوه جمعیت
bike U انبوه جمعیت
urban population U جمعیت شهری
multitudes U جمعیت کثیر
multitude U جمعیت کثیر
ruck U جمعیت وازدحام
knight errantry U جمعیت سلحشوران
rucks U جمعیت وازدحام
people U تن [جمعیت شهری]
populated U جمعیت دار
people U جمعیت قوم
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
peopled U جمعیت قوم
stationary population U جمعیت ثابت
young population U جمعیت جوان
population density U تراکم جمعیت
peoples U جمعیت قوم
population explosion U انفجار جمعیت
population growth U رشد جمعیت
settled U جمعیت دار
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
the total population U همه جمعیت
working population U جمعیت شاغل
optimum population U حد مطلوب جمعیت
social U جمعیت دوست
peopling U جمعیت قوم
population structure U ساخت جمعیت
population inversion U وارونگی جمعیت
population distribution U توزیع جمعیت
aging population U جمعیت سالمند
demotic distribution U توزیع جمعیت
habitancy U جمعیت سکنه
demographic transition U گذار جمعیت
overpopulation U اضافه جمعیت
habitance U جمعیت سکنه
depopulation U تخلیه جمعیت
demographer U جمعیت شناس
population structure U ترکیب جمعیت
demography U جمعیت نگاری
underpopulation U کمبود جمعیت
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
templar U عضو جمعیت فراماسون
population planning U برنامه ریزی جمعیت
party U دسته متشکل جمعیت
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
flocked U جمعیت دسته پرندگان
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
gangs U جمعیت تشکیل دادن
gang U جمعیت تشکیل دادن
flocking U جمعیت دسته پرندگان
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
demography U علم جمعیت شناسی
flock U جمعیت دسته پرندگان
zero population growth U رشد جمعیت صفر
gregariously U از روی جمعیت دوستی
flocks U جمعیت دسته پرندگان
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
doubling time of population U زمان دو برابر شدن جمعیت
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
ku kluxer U عضو جمعیت کوکلس کلان
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
slum U محلات پر جمعیت وپست شهر
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
slums U محلات پر جمعیت وپست شهر
innervate U دارای پی کردن
conurbation U [ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
varnished U دارای فاهرخوب کردن
tooth U دارای دندان کردن
vitaminize U دارای ویتامین کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
ensoul U دارای روح کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
nationalising U دارای ملیت کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
zigzag U دارای پیچ و خم کردن
zigzags U دارای پیچ و خم کردن
gift U دارای استعداد کردن
tinkling U دارای طنین کردن
tinkles U دارای طنین کردن
index U :دارای فهرست کردن
indexed U :دارای فهرست کردن
tinkled U دارای طنین کردن
gifts U دارای استعداد کردن
tinkle U دارای طنین کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
indexes U :دارای فهرست کردن
bodies U دارای جسم کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
rampart U دارای استحکامات کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com