English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
libelant U دادخواست دهنده خواهان
libellant U دادخواست دهنده خواهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
petitioners U دادخواست دهنده
petitioner U دادخواست دهنده
suitors U دادخواست دهنده عارض
suitor U دادخواست دهنده عارض
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
petitioner U دادخواست
plea U دادخواست
claim U دادخواست
claimed U دادخواست
claiming U دادخواست
claims U دادخواست
bill U دادخواست
bills U دادخواست
petitioners U دادخواست
suited U دادخواست
suit U دادخواست
petition U دادخواست
petitioned U دادخواست
petitions U دادخواست
pleas U دادخواست
petitioning U دادخواست
suits U دادخواست
petitioners U خواهان
petitioner U خواهان
desirous U خواهان
actor U خواهان
candidate U خواهان
candidates U خواهان
wishful U خواهان
plaintiffs U خواهان
pursuer U خواهان
pursuers U خواهان
fondest U خواهان
fond U خواهان
fonder U خواهان
plaintiff U خواهان
demandant U خواهان
complainant U خواهان
complainants U خواهان
actors U خواهان
declarations U اعلامیه دادخواست
declaration U اعلامیه دادخواست
legal suit U دادخواست قانونی
bars U رد کردن دادخواست
bar U رد کردن دادخواست
suits U دادخواست عرضحال
suited U دادخواست عرضحال
suit U دادخواست عرضحال
origin writ U دادخواست بدوی
to go to law U دادخواست دادن
suing U دادخواست دادن
implead U دادخواست دادن
submission of a claim U تسلیم دادخواست
sues U دادخواست دادن
sued U دادخواست دادن
sue U دادخواست دادن
plaintiff U خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
complainant [British E] U خواهان [قانون]
studious U مشتاق خواهان
willing U حاضر خواهان
plaintiff and defendant U خواهان وخوانده
petitions U شکایت کردن دادخواست
petition U شکایت کردن دادخواست
plaints U شکوائیه دادخواست عرضحال
petitioning U شکایت کردن دادخواست
petitioned U شکایت کردن دادخواست
plaint U شکوائیه دادخواست عرضحال
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
secta U ادله خواهان دعوی
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
libllant U خواهان یا شاکی دعوی افترا
non suit U ترک دعوی به وسیله خواهان
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
relicta verificatione U تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
petitioned U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petition U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
jogger U هل دهنده
pushers U هل دهنده
donar U دهنده
trimestr U رخ دهنده
irriguous U اب دهنده
transferor U دهنده
joggers U هل دهنده
shover U هل دهنده
giver U دهنده
donor U دهنده
donors U دهنده
pusher U هل دهنده
accomplisher U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
voters U رای دهنده
racing U مسابقه دهنده
promisor U وعده دهنده
promiser U قول دهنده
lenders U قرض دهنده
promotor U ترقی دهنده
permissive U اجازه دهنده
propounder U رواج دهنده
restorers U اعاده دهنده
demonstrative U شرح دهنده
propounder U پیشنهاد دهنده
comforter U تسلی دهنده
restorer U اعاده دهنده
abluent U شستشو دهنده
propitiator U تسکین دهنده
evangelical U مژده دهنده
prolonger U امتداد دهنده
adapter U وفق دهنده
alienor U انتقال دهنده
alimental U غذا دهنده
alimentative U غذا دهنده
pestiferous U ازار دهنده
alleviator U تخفیف دهنده
allocator U تخصیص دهنده
almsman U صدقه دهنده
ameliorator U بهبود دهنده
ampliative U بسط دهنده
amusive U تفریح دهنده
pervious U راه دهنده
annoyer U ازار دهنده
alienator U انتقال دهنده
administrable <adj.> U کمک دهنده
adjuvant <adj.> U کمک دهنده
poller U رای دهنده
adapter U تطبیق دهنده
prelusive U خبر دهنده
preferrer U ترجیح دهنده
positioner U قرار دهنده
adjurer U سوگند دهنده
adjurer U قسم دهنده
altertive U تغییر دهنده
polisher U جلا دهنده
pledger U وثیقه دهنده
pleader U عرضحال دهنده
aerator U هوا دهنده
antalgic U تسکین دهنده
tormentor U زجر دهنده
negotiator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
pusher U فشار دهنده
pushers U فشار دهنده
reductive U تقلیل دهنده
reducer U تقلیل دهنده
recarburizer U کربن دهنده
abuser U دشنام دهنده
abusers U دشنام دهنده
salver U شفا دهنده
salver U التیام دهنده
salvers U شفا دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com