Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
immediate
U
خیلی فوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
Other Matches
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
sudden
U
فوری
spontaneous
U
فوری
snap shot
U
فوری
spot
U
فوری
urgently
U
فوری
immediate
<adj.>
U
فوری
acute
<adj.>
U
فوری
posthaste
U
فوری
spots
U
فوری
instanter
U
فوری
instantaneous
<adj.>
U
فوری
unintermediate
<adj.>
U
فوری
prompts
U
فوری
prompted
U
فوری
prompt
U
فوری
urgent
U
فوری
intuitive
<adj.>
U
فوری
snapshot
U
عکس فوری
hasty
U
عجولانه فوری
instantaneous photograph
U
عکس فوری
real time
U
بازده فوری
emergency priority
U
تقدم فوری
scrams
U
فوری رفتن
emergency care
U
مراقبتهای فوری
cash spot
U
نقد فوری
cash prompt
U
نقد فوری
immediate action
U
عملیات فوری
immediate message
U
پیام فوری
immediate mission
U
تک فوری هوایی
snapshots
U
عکس فوری
scram
U
فوری رفتن
instantaneous reaction
U
واکنش فوری
snap shooter
U
عکاس فوری
urgent priority
U
تقدم فوری
spot test
U
ازمایش فوری
inst
U
مخفف فوری
immediate memory
U
حافظه فوری
prompt payment
U
پرداخت فوری
prompt deployment
U
گسترش فوری
prompt delivery
U
تحویل فوری
speedy trial
U
دادرسی فوری
snap shot
U
عکس فوری
pistolgraph
U
عکس فوری
snapshoot
U
عکس فوری گرفتن
snapped
U
گرفتن عکس فوری
immediate action
U
عکس العمل فوری
snapshoot
U
تیر فوری انداختن
snapping
U
گرفتن عکس فوری
snap
U
گرفتن عکس فوری
snaps
U
گرفتن عکس فوری
snap shot
U
عکس فوری گرفتن
immediate addressing
U
ادرس دهی فوری
the letter is urgent
U
نامه فوری است
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
upsurge
U
قیام فوری وناگهانی
pistolgraph
U
دستگاه عکس فوری
quick set
U
گرفتن فوری بتن
red alerts
U
آژیر خطر فوری
ready service
U
اماده به استفاده فوری
red alert
U
آژیر خطر فوری
snap report
U
گزارش فوری یا انی
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
tea bags
U
پاکت محتوی چای فوری
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
tea bag
U
پاکت محتوی چای فوری
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
exigent
U
محتاج به اقدام یا کمک فوری
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
emergencies
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated.
U
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
inquiry processing
U
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
U
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
readout
U
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
dotting
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dot
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
dumpiness
U
خیلی
far and away
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
for long
U
خیلی
ten
U
خیلی
damn
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
many
U
خیلی
routh
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
very little
U
خیلی کم
to a large extent
U
خیلی
dammit
U
خیلی
highly
U
خیلی
copious
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
very
U
خیلی
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
much worse
U
خیلی بدتر
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
of vital importance
U
خیلی ضروری
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
oftentimes
U
خیلی اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
overstrung
U
خیلی حساس
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
fortissimo
U
خیلی بلند
raff
U
خیلی زیاد
open and shut
U
خیلی سهل
primely
U
خیلی خوب
precisian
U
خیلی دقیق
open-and-shut
U
خیلی سهل
pixilated
U
خیلی حساس
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
pianissmo
U
خیلی نرم
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
decrepit
U
خیلی پیر
whopping
U
خیلی بزرگ
superabundant
U
خیلی زیاد
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
lily white
U
خیلی سفید
many persons
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی از مردم
lower most
U
خیلی پست تر
level best
U
خیلی خوب
level best
U
خیلی عالی
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
too tough
U
خیلی سفت
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
seldom
U
خیلی کم ندرتا
ultraconservative
U
خیلی محتاط
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
toploftiness
U
خیلی متکبر
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
He is a loose card .
U
خیلی ول است
thank you very much
U
خیلی متشکرم
wells
U
خیلی خوب
very light
U
خیلی سبک
well
U
خیلی خوب
raucous
U
خیلی نامرتب
number one
U
خیلی خوب
goody goody
U
خیلی خوب
bone dry
U
خیلی خشک
goody-goodies
U
خیلی خوب
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
goody-goody
U
خیلی خوب
very good
U
خیلی خوب
glorious
U
خیلی خوب
swith
U
خیلی عظیم
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
exceeding
U
خیلی زیاد
skinless
U
خیلی حساس
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
extra
U
بسیار خیلی
senseful
U
خیلی حساس
sappy
U
خیلی احساساتی
extra-
U
بسیار خیلی
extras
U
بسیار خیلی
rotundily
U
چاقی خیلی
infinitely
U
خیلی زیاد
often
U
خیلی اوقات
highs
U
خیلی بزرگ
superrabundant
U
خیلی زیاد
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
subminiature
U
خیلی کوچک
quaint
U
خیلی فریف
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
frequently
U
خیلی اوقات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com