English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
haemapoietic U خون درست کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
congruous U درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
orthoptic U درست کننده نقص بینایی
orthoscopic U درست نمودار کننده
Other Matches
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
straighter U درست
exacted U درست
clearer U درست
real <adj.> U درست
clear U درست
exactly U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
exact U درست
in order U درست
proper <adj.> U درست
perfects U درست
righted U درست
righting U درست
correct <adj.> U درست
right U درست
integral U درست
exacts U درست
exact <adj.> U درست
in a entireness of state U درست
straightest U درست
authentic U درست
straightforward U درست
incorrupt U درست
truest U درست
truer U درست
true U درست
perfect U درست
indefectible U درست
perfecting U درست
perfected U درست
just U درست
genuine U درست
clearest U درست
clears U درست
properly U درست
true <adj.> U درست
legitimate U درست
legitimated U درست
legitimates U درست
whole U درست
legitimating U درست
inviolate U درست
straight U درست
legitimately U درست
sock U درست
accurate U درست
plain dealing U درست
even U هم درست
functional <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
veracious U درست
smack dab U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
orthographically U درست
purpose-built <adj.> U درست
out and out U درست
correct U درست
purposeful <adj.> U درست
right as nails U درست
aright U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
incorrect U نا درست
orthodox U درست
Quite [so] ! U درست!
entire U درست
right as a trivet U درست
right as a trivet U تن درست
valid U درست
out-and-out U درست
correcting U درست
suitable <adj.> U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
by fits and starts U درست
proper U درست
by the square U درست
useful <adj.> U درست
well advised U درست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com