Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It's good to see you again.
U
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
i will see sbout it
U
تا به بینم
let me see
U
به بینم
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i had a great wish to see him
U
داشتم که اورا به بینم
I see very little of her .
U
خیلی کم اورامی بینم
I can see an innate ability in that follow .
دراو مایه و شایستگی می بینم
I blame you for it. I put it down to you.
U
اینرا از چشم تومی بینم
i f.happy
U
خوشحالم
How come we dont see you more pften?
U
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
I am pleased to see you.
U
از دیدنت خوشحالم.
I am pleased to see you.
U
خوشحالم که می بینمت.
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
I'm happy to hear that.
U
خوشحالم که اینو می شنوم.
I look forward to seeing you.
U
خوشحالم میشم که ببینمت.
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
howbeit
U
با اینکه
up to/till/until
<idiom>
U
تا اینکه
unless
U
جز اینکه
so as to
U
تا
[اینکه ]
save that
U
جز اینکه
in order that
U
تا اینکه
in spite of the face that
U
اینکه
the fact that
U
اینکه
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
or
U
یا اینکه
ere
U
قبل از اینکه
in order that
U
برای اینکه
instead
U
بجای اینکه
owing to the fact that
U
نظر به اینکه
the reason why
U
دلیل اینکه
the reason why
U
علت اینکه
notwithstanding
U
باوجود اینکه
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
whereas
U
نظر به اینکه
that's that
U
اینکه از این
so that
U
برای اینکه
save that
U
الا اینکه
on the supposition that
U
بتصور اینکه
In view of the fact that … whereas …
U
نظر به اینکه
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
on the supposition that
U
بخیال اینکه
pray consider my case
U
تمنی اینکه
insomuch
U
نظر به اینکه
inorder to
U
برای اینکه
in view of the fact that
U
نظر به اینکه
whenas
U
بعلت اینکه
than
U
تا اینکه بجز
to the end that
U
تا اینکه بقصداینکه
to the end that
U
برای اینکه
to sum up
U
خلاصه اینکه
for
U
برای اینکه
as soon as
U
بمحض اینکه
so as to
U
برای
[اینکه]
in order to ...
U
برای
[اینکه]
as thought
U
مثل اینکه
as though
U
مثل اینکه
even though
U
ولو اینکه
providing
U
مشروط بر اینکه
whilst
U
ضمن اینکه
instantly
U
به محض اینکه
as if
U
مثل اینکه
because
U
برای اینکه
wherein
U
دراثنای اینکه
forasmuch as
U
نظر به اینکه
hent
U
ربودن تا اینکه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
as respects
U
با توجه به اینکه اما
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
as regards
U
با توجه به اینکه اما
Not to mention the fact that …
U
حالا بگذریم از اینکه...
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
in one world
U
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
in order that he may go
U
برای اینکه برود
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
as respects ...
U
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
inorder to
U
به خاطر اینکه برای
what with
<idiom>
U
برای اینکه ،درنتیجه
though
U
گرچه هرچند با اینکه
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
You are asking for it. You are sticking your neck out.
U
مثل اینکه تنت می خارد
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
whereas
U
بادر نظر گرفتن اینکه
adside from
U
صرفنظر از اینکه گذشته از این
inadvisably
U
بدون اینکه صلاح باشد
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
Supposing that is the case .
U
بفرض اینکه اینطور باشد
the instant i saw him
U
بمحض اینکه اورا دیدم
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
iimmediately he saw me
U
بمحض اینکه مرا دید
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approving
U
تصور اینکه چیزی خوب است
approves
U
تصور اینکه چیزی خوب است
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
euphonically
U
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
combatable
U
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
benifit of elergy
U
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approve
U
تصور اینکه چیزی خوب است
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Depending on how late we arrive ...
U
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
He is very primitive and uncuth .
U
مثل اینکه از پشت کوه آمده
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
we eat that we may live
U
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
Unless the contray is proved .
U
مگر اینکه خلافش ثابت شود
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
hylotheism
U
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
our offer to render a service
U
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
qualities
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
humoralism
U
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
except as otherwise provided
U
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
U
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
mercerize
U
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
failures
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
check
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
think little of
<idiom>
U
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
to paynize wood
U
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
gibus
U
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
verified
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
powering
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
chop
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
chopped
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
verifying
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verify
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verifies
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
zeros
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
zero
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
checked
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
zeroes
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
powered
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
material theory of heat
U
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
synchronised
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
synchronises
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronize
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronizes
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
supervising
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
analysis
U
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com