English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
psychogalvanic response U پاسخ گالوانیکی- روانی
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
pgr U بازتاب گالوانیکی- روانی
psychogalvanic reflex U بازتاب گالوانیکی- روانی
ideal galvanic cell U سلول گالوانیکی ایده ال
nickel plate U اب نیکل دادن گالوانیکی
corrosion U خوردگی
corrsion U خوردگی
wear U خوردگی
erosion-corrosion U خوردگی
wears U خوردگی
chafing U خوردگی
abrasions U خوردگی
abrasion U خوردگی
erosion U خوردگی
chafes U خوردگی
chafe U خوردگی
corrosive action U اثر خوردگی
collission U بهم خوردگی
backfall U زمین خوردگی
rick U پیچ خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
cancellation U قلم خوردگی
cracking U ترک خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
inurement U پینه خوردگی
kink U پیچ خوردگی
muss U بهم خوردگی
vermiculation U کرم خوردگی
pliature U چین خوردگی
rancidity U باد خوردگی
ruga U تاب خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
induration U پینه خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
queasiness U بهم خوردگی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
fissuration U ترک خوردگی
folium U چین خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
indisposedness U بهم خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
disbandment U برهم خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
screw U پیچ خوردگی
screws U پیچ خوردگی
wrinkling U چین خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
fraction U ترک خوردگی
folding U چین خوردگی
fractions U ترک خوردگی
twists U پیچ خوردگی
turmoil U بهم خوردگی
twisting U پیچ خوردگی
twist U پیچ خوردگی
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
hot crack U ترک خوردگی گرم
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
turns U پیچ خوردگی قرقره
deception U حیله فریب خوردگی
fold U چین خوردگی زمین
folded U چین خوردگی زمین
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
folds U چین خوردگی زمین
turn U پیچ خوردگی قرقره
worm hole U جای کرم خوردگی
deceptions U حیله فریب خوردگی
indispositions U بهم خوردگی مزاج
caries U کرم خوردگی دندان
folding test U ازمایش چین خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
revolts U بهم خوردگی انقلاب
revolt U بهم خوردگی انقلاب
cavity U کرم خوردگی دندان
cavities U کرم خوردگی دندان
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
indisposition U بهم خوردگی مزاج
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
varus U پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com