English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pigeon milk U خوراک نیمه هضم شدهای که کبوترازچینه دان خوددراورده بجوجههای خودمیدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
sequestrator U کسی که چیز توقیف شدهای رابدست او میسپارند
coated chippings U خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
to inlay a printed page U صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
grout curtain U لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
virus U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
viruses U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
victuals U خوراک
foods U خوراک
viands U خوراک
keep U خوراک
keeps U خوراک
food U خوراک
nutriments U خوراک
nutriment U خوراک
butterpump U غم خوراک
messmate U هم خوراک
passage money U خوراک
pabulum U خوراک
chow U خوراک
tucker U خوراک
chows U خوراک
fared U خوراک
fare U خوراک
nutrition U خوراک
faring U خوراک
meat U خوراک
mess U :یک خوراک
repasts U خوراک
repast U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
meats U خوراک
tacks U خوراک
tacked U خوراک
tack U خوراک
at mess U سر خوراک
messes U :یک خوراک
fares U خوراک
tacking U خوراک
intakes U خوراک
nourishment U خوراک
feed U خوراک
intake U خوراک
feeds U خوراک
heterotroph U خوراک گیر
slipslop U خوراک ابکی
nourish U خوراک دادن
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
sitophobia U خوراک هراسی
queasiness U سنگینی خوراک
meal time U وقت خوراک
regale U خوراک لذیذ
regaled U خوراک لذیذ
regales U خوراک لذیذ
regaling U خوراک لذیذ
to give to eat U خوراک دادن
kingfisher U ماهی خوراک
dosage U یک خوراک دارو
dosages U یک خوراک دارو
to d. up U خوراک گذاردن
timbale U خوراک دلمه
meal time U موقع خوراک
dose U یک خوراک دارو
dosed U یک خوراک دارو
doses U یک خوراک دارو
dosing U یک خوراک دارو
nourished U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
snack U خوراک مختصر
snack U خوراک سرپایی
insect U کرم خوراک
insects U کرم خوراک
chop house U خوراک خانه
at meat U سر خوراک یا غذا
snacks U خوراک مختصر
autotroph U خوراک ساز
eating house U خوراک پزخانه
feedstuff U خوراک حیوانات
feeds U خوراک علوفه
feeds U خوراک دادن
feed U خوراک علوفه
feed U خوراک دادن
frugal food U خوراک ساده
feeder U خوراک دهنده
feeders U خوراک دهنده
food gathering U خوراک اوری
snacks U خوراک سرپایی
food stamp U تمبر خوراک
boarding houses U خوابگاه و خوراک
junk food U گنده خوراک
dish U سینی خوراک
menus U فهرست خوراک
plat du jour U خوراک روز
plats du jour U خوراک روز
viand U خوراک ماکولات
slops U خوراک ابکی
dishes U سینی خوراک
aliment U خوراک دادن
cannon fodder U خوراک توپ
hors d'oeuvre U پیش خوراک
preparation of food U تهیه خوراک
health food U خوراک بهداشتی
health foods U خوراک بهداشتی
eating U خوش خوراک
eating U خورد و خوراک
junk foods U گنده خوراک
food stamps U تمبر خوراک
suave U خوش خوراک
hors d'oeuvres U پیش خوراک
boarding house U خوابگاه و خوراک
gourmets U خوراک شناس
treats U خوراک رایگان
gourmet U خوراک شناس
recipe U خوراک دستور
treated U خوراک رایگان
recipes U خوراک دستور
grub U خوراک خواربار
piece de resistance U خوراک اصلی
menu U فهرست خوراک
grubs U خوراک خواربار
grubbed U خوراک خواربار
treat U خوراک رایگان
support [nourish, feed] U خوراک دادن
convenience foods U خوراک پیش پخته
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
nosh U خوراک سبک خوردن
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
feeding group U قسمت خوراک دهنده
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
pitch into U به خوراک حمله کردن
receiver U جعبه خوراک دهنده
receiver U دستگاه خوراک دهنده
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
piece deresistance U بخش عمده خوراک
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
receivers U دستگاه خوراک دهنده
gratin U خوراک ته دیم دار
recipes U دستور خوراک پزی
larders U گنجه خوراک خوراکی
larder U گنجه خوراک خوراکی
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
helping U یک وعده یا پرس خوراک
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
recipe U دستور خوراک پزی
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
receivers U جعبه خوراک دهنده
feed belt U نوار خوراک دهنده
trencherman U ادم خوش خوراک
thropholyt U لایه خوراک کاه
throphogen U لایه خوراک ساز
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
hopper U محفظه خوراک دستگاه
dose U خوراک دوا یا شربت
dosed U خوراک دوا یا شربت
doses U خوراک دوا یا شربت
dosing U خوراک دوا یا شربت
cuisine U روش اشپزی خوراک
heaters U چراغ خوراک پزی
doze U دوز یک خوراک دارو
dozed U دوز یک خوراک دارو
dozes U دوز یک خوراک دارو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com