Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snack
U
خوراک مختصر
snacks
U
خوراک مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
precise
U
مختصر کردن مختصر
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
tis
U
مختصر ti is
brief
U
مختصر
grammalogue
U
مختصر
briefed
U
مختصر
briefer
U
مختصر
briefest
U
مختصر
incomprehensive
U
مختصر
little
U
مختصر
partial
U
مختصر
laconic
U
مختصر گو
sum
U
مختصر
sums
U
مختصر
short term
U
مختصر
febricula
U
تب مختصر
compend
U
مختصر
shorter
U
مختصر
shortest
U
مختصر
gnomical
U
مختصر
synoptic
U
مختصر
laconically
U
مختصر گو
concise
U
مختصر
succinct
U
مختصر
abstracted
U
مختصر
tersest
U
مختصر
terser
U
مختصر
abbreviated
U
مختصر
terse
U
مختصر
short
U
مختصر
epitome
U
مختصر
viz
U
مختصر
summary
U
مختصر
succinct
<adj.>
U
مختصر
short
<adj.>
U
مختصر
fleeting
<adj.>
U
مختصر
abridged
U
مختصر
summaries
U
مختصر
concise
<adj.>
U
مختصر
curt
<adj.>
U
مختصر
handlist
U
فهرست مختصر
contracted
U
مختصر محدود
pithy
U
مختصر ومفید
concisely
U
بطور مختصر
tot
U
یادداشت مختصر
tots
U
یادداشت مختصر
let us be brief
U
مختصر کنیم
grind out
U
پیشروی مختصر
inking
U
اطلاع مختصر
lacanic
U
مختصر و مفید
comedietta
U
کمدی مختصر
squabbled
U
نزا مختصر
squabbles
U
نزا مختصر
squabbling
U
نزا مختصر
abridge
U
مختصر کردن
synopses
U
اجمال مختصر
telegraphic
U
تلگرافی مختصر
shorthand
U
مختصر نویسی
brachygraphy
U
مختصر نویسی
synopsis
U
اجمال مختصر
summary
U
خلاصه مختصر
squabble
U
نزا مختصر
curtails
U
مختصر نمودن
cheep
U
اشاره مختصر
briefly speaking
U
مختصر کنیم
apercu
U
خلاصه مختصر
brief
U
کوتاه مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
briefer
U
کوتاه مختصر
briefest
U
کوتاه مختصر
curtail
U
مختصر نمودن
curtailed
U
مختصر نمودن
curtailing
U
مختصر نمودن
summaries
U
خلاصه مختصر
my initials are s.h
U
امضای مختصر من
compendium
U
مختصر کوتاهی
tiffin
U
ناهار مختصر
flash
U
روشنایی مختصر
shortener
U
مختصر کننده
short and sweet
<idiom>
U
مختصر ومفید
velitation
U
جنگ مختصر
simplifier
U
مختصر کننده
scumble
U
مالش مختصر
click
U
صدای مختصر
flashed
U
روشنایی مختصر
flashes
U
روشنایی مختصر
potluck
U
غذای مختصر
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
clicked
U
صدای مختصر
clicks
U
صدای مختصر
paraph
U
امضای مختصر
petit mal
U
صرع مختصر
shorten
U
مختصر کردن کاستن
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
blockhouse
U
بنای استحکامی مختصر
shortens
U
مختصر کردن کاستن
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
prospectus
U
شرح حال مختصر
prospectuses
U
شرح حال مختصر
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
pull
U
برتری جزئی و مختصر
abriviated addressing
U
ادرس مختصر شده
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
spot
U
زمان مختصر لحظه
spots
U
زمان مختصر لحظه
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
feather
U
فشار مختصر به گاز
metastable
U
دارای ثبات مختصر
pittance
U
کمک هزینه مختصر
in a nutshell
U
بطور خیلی مختصر
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
bywords
U
اشاره یانگاه مختصر
look in
U
دیدن کردن مختصر
byword
U
اشاره یانگاه مختصر
compendious
U
موجز مختصر ومفید
simplification
U
تسهیل مختصر سازی
simplifications
U
تسهیل مختصر سازی
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
smacked
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
smack
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
smacks
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
nuances
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuance
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
viands
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
tucker
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
passage money
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
messes
U
:یک خوراک
mess
U
:یک خوراک
repasts
U
خوراک
repast
U
خوراک
victuals
U
خوراک
meat
U
خوراک
meats
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
fares
U
خوراک
fared
U
خوراک
fare
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
faring
U
خوراک
intakes
U
خوراک
tacks
U
خوراک
intake
U
خوراک
tacked
U
خوراک
keep
U
خوراک
keeps
U
خوراک
tack
U
خوراک
feeds
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
feed
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
food
U
خوراک
chows
U
خوراک
tacking
U
خوراک
chow
U
خوراک
foods
U
خوراک
That is it in a nutshell.
U
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
luncheonette
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person
U
دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
feeds
U
خوراک علوفه
autotroph
U
خوراک ساز
suave
U
خوش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
grub
U
خوراک خواربار
grubbed
U
خوراک خواربار
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
plats du jour
U
خوراک روز
at meat
U
سر خوراک یا غذا
frugal food
U
خوراک ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com