Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inequitable
U
خلاف موازین انصاف
inequities
U
خلاف موازین انصاف
inequity
U
خلاف موازین انصاف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unscientific
U
خلاف موازین علمی
unjust
U
بی انصاف
mensuration
U
انصاف
equitableness
U
انصاف
fair mindedness
U
انصاف
unfairly
U
بی انصاف
unfair
U
بی انصاف
justice
U
انصاف
fair play
U
انصاف
impartiality
U
بی غرضی انصاف
equity
U
قاعده انصاف
equities
U
قاعده انصاف
equities
U
انصاف بی غرضی
equity
U
انصاف بی غرضی
this is not fair
U
این انصاف نیست
It is not fair that . . .
U
آخر انصاف نیست که …
that is not fair
U
این انصاف نیست
equanimity
U
تعادل فکری انصاف
unijust
U
غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
delict
U
خلاف
contrary to
U
بر خلاف
misdeed
U
خلاف
misconduct
U
خلاف
misdeeds
U
خلاف
offenses
U
خلاف
offence
U
خلاف
trespasses
U
خلاف
offense,etc
U
خلاف
petty offence
U
خلاف
misdoing
U
خلاف
misdemeanor
U
خلاف
minor offence
U
خلاف
perverse
U
خلاف بد
trespass
U
خلاف
trespassed
U
خلاف
trespassing
U
خلاف
immoral
U
خلاف اخلاق
anticlimactic
U
خلاف انتظاری
abnonmally
U
بر خلاف قاعده
anomalous
U
خلاف قاعده
misconduct
U
خلاف کاری
commit a minor offence
U
خلاف کردن
unlawful
U
خلاف شرع
contra flow
U
خلاف جهت
contrary to nature
U
بر خلاف طبیعت
unconscionable
U
خلاف وجدان
police court
U
دادگاه خلاف
opposit
U
در خلاف جهت
missatement
U
خلاف گویی
misprision
U
خلاف کاری
malversation
U
اختلاس خلاف
inadvisability
U
خلاف مصلحت
impolicy
U
خلاف مصلحت
immorally
U
بر خلاف اخلاق
illogic
U
خلاف منطق
police court
U
محکمه خلاف
guilty of a minor offence
U
خلاف کار
court of petty offences
U
محکمه خلاف
court of minor offence
U
محکمه خلاف
contradiction
U
خلاف گویی
fouled
U
خلاف طوفانی
reverses
U
خلاف جهت
reversed
U
خلاف جهت
reverse
U
خلاف جهت
offenders
U
خلاف کار
foul
U
خلاف طوفانی
contrary
U
مقابل خلاف
irregular
U
خلاف قاعده
fouler
U
خلاف طوفانی
untruthful
U
خلاف حقیقت
foulest
U
خلاف طوفانی
offender
U
خلاف کار
fouls
U
خلاف طوفانی
contradictions
U
خلاف گویی
reversing
U
خلاف جهت
trumped-up
U
خلاف واقع
trumped up
U
خلاف واقع
anomaly
U
خلاف قاعده
anomalies
U
خلاف قاعده
untrue
U
خلاف واقع
unconventional
U
خلاف عرف
unreason
U
عمل خلاف عقل
irregular act
U
عمل خلاف رویه
offend
U
مرتکب خلاف شدن
untruths
U
خلاف حقیقت کذب
untruth
U
خلاف حقیقت کذب
malfeasance
U
کار خلاف قانون
to offend against any one
U
به کسی خلاف کردن
counterclockwise
U
در خلاف عقربههای ساعت
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
offended
U
مرتکب خلاف شدن
to rise up against someone
[something]
U
شورش کردن بر خلاف
counterclockwise
U
در خلاف جهت ساعت
offends
U
مرتکب خلاف شدن
upwind
U
خلاف جهت باد
heterotaxis
U
ترتیب خلاف قاعده
heterotaxy
U
ترتیب خلاف قاعده
illegality
U
کار خلاف قانون
hackers
U
شخص خلاف کار
hacker
U
شخص خلاف کار
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
U
این بر خلاف قرارداد ما است.
To swim against the current.
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
condition contrary to the requirment
U
شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of
U
شرط خلاف مقتضای عهد
malfeasance
U
شرارت کار خلاف قانون
condition contrary to the requirement
U
شرط خلاف مقتضای عقد
counterclockwise rotation
U
حرکت در خلاف عقربههای ساعت
impoliticly
U
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
corpus delicti
U
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
to swim against the tide
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
to strive against the stream
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to buck the trend
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shield
U
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shields
U
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade
U
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians
U
اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward
U
در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards
U
در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com