English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disciplinary training center U مرکز اموزش زندانیان نظامی
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. U زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
billionaire U کسی که ثروتش از بیلیون تجاوز میکند
billionaires U کسی که ثروتش از بیلیون تجاوز میکند
encroached U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroaches U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
attempted rape U شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
dunkrik treaty U معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
volleyed U تیرباران
volleys U تیرباران
volley U تیرباران
volleying U تیرباران
logistics U شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
death squads U جوخهی تیرباران
shoots U تیرباران کردن
shoot down U تیرباران کردن
death squad U جوخهی تیرباران
shoot U تیرباران کردن
execute by shooting U تیرباران کردن
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
fusillade U شلیک متوالی تیرباران
he was shot for a spy U او به جرم جاسوسی تیرباران شد
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
jailor U زندانیان
gaolers U زندانیان
jailers U زندانیان
jailer U زندانیان
pepper U فلفل زدن به تیرباران کردن
peppers U فلفل زدن به تیرباران کردن
peppering U فلفل زدن به تیرباران کردن
state prisoners U زندانیان سیاسی
prison camps U اردوگاه زندانیان
prisoners of state U زندانیان سیاسی
prison camp U اردوگاه زندانیان
shooting U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
shootings U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
work camp U محل کار زندانیان
hospitalized prisoners U زندانیان بستری در بیمارستان
prisoner of war cage U زندان زندانیان جنگی
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
work farm U اردوی کار اجباری زندانیان
concentration camp U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
parole U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
paroled U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
paroling U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
therefter U پس ازان
thereof=of that U ازان
thence U پس ازان
afterwards U پس ازان
away U پس ازان
therefter U ازان پس
thereafter U بعد ازان
therein U ازان حیث
this is inferior to that U این ازان
subsequent to that event U پس ازان رویداد
eftsoon U اندکی پس ازان
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
long a U مدتهاپس ازان
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
next U نزدیک ترین پس ازان
this is better than that U این ازان بهتراست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
snap shot U فوری
intuitive <adj.> U فوری
instantaneous <adj.> U فوری
immediate <adj.> U فوری
unintermediate <adj.> U فوری
sudden U فوری
spontaneous U فوری
posthaste U فوری
urgent U فوری
prompted U فوری
instanter U فوری
spot U فوری
spots U فوری
prompt U فوری
prompts U فوری
urgently U فوری
acute <adj.> U فوری
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
hunger strikes U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
urgent priority U تقدم فوری
speedy trial U دادرسی فوری
inst U مخفف فوری
spot test U ازمایش فوری
emergency care U مراقبتهای فوری
emergency priority U تقدم فوری
cash prompt U نقد فوری
cash spot U نقد فوری
snapshots U عکس فوری
prompt deployment U گسترش فوری
immediate action U عملیات فوری
immediate memory U حافظه فوری
immediate message U پیام فوری
snapshot U عکس فوری
scram U فوری رفتن
instantaneous reaction U واکنش فوری
pistolgraph U عکس فوری
prompt payment U پرداخت فوری
immediate mission U تک فوری هوایی
scrams U فوری رفتن
real time U بازده فوری
immediate U خیلی فوری
prompt delivery U تحویل فوری
instantaneous photograph U عکس فوری
hasty U عجولانه فوری
snap shooter U عکاس فوری
snap shot U عکس فوری
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
pistolgraph U دستگاه عکس فوری
payable immediately U قابل پرداخت فوری
red alerts U آژیر خطر فوری
snap U گرفتن عکس فوری
snapped U گرفتن عکس فوری
snapping U گرفتن عکس فوری
snaps U گرفتن عکس فوری
red alert U آژیر خطر فوری
quick set U گرفتن فوری بتن
the letter is urgent U نامه فوری است
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
immediate addressing U ادرس دهی فوری
immediate action U عکس العمل فوری
snap shot U عکس فوری گرفتن
snap report U گزارش فوری یا انی
upsurge U قیام فوری وناگهانی
ready service U اماده به استفاده فوری
snapshoot U تیر فوری انداختن
snapshoot U عکس فوری گرفتن
volley bombing U شلیک تیرباران شلیک کردن
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com