English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
initial velocity U سرعت اولیه
velocities U سرعت اولیه
velocity U سرعت اولیه
basic speed U سرعت اولیه
input speed U سرعت اولیه
initial speed U سرعت اولیه
high velocity U سرعت اولیه زیاد
vertical takeoff U سرعت صعود اولیه هواپیما
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
to release on parole U با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
wayworn U خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
brush block U سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
to ride a bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycles U دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle U دوچرخه سواری کردن
to bike U دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
tire U خسته کردن
fatigue U خسته کردن
jade U خسته کردن
tiring U خسته کردن
fatigued U خسته کردن
tires U خسته کردن
fag U خسته کردن
fatigues U خسته کردن
overstrain U خسته کردن
harasses U خسته کردن
harass U خسته کردن
to do up U خسته کردن
bores U خسته کردن
strain U خسته کردن
strains U خسته کردن
bore U خسته کردن
fags U خسته کردن
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
wear out U کاملا خسته کردن
to overstrain oneself U خود را خسته کردن
play out U خسته کردن ماهی
to overwork oneself U خود را خسته کردن
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
waste one's words U زبان خود را خسته کردن
overworks U خسته کردن به هیجان اوردن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
overwork U خسته کردن به هیجان اوردن
exhausts U خسته کردن ازپای در اوردن
overworked U خسته کردن به هیجان اوردن
overworking U خسته کردن به هیجان اوردن
waste one's breath U زبان خود را خسته کردن
to strain one's eyes U چشم خود رازیاد خسته کردن
wind U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
winds U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
to overexert U خود را بیش از اندازه خسته کردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
vier U رقیب
corrival U رقیب
incomparable U بی رقیب
adversary U رقیب
opponent U رقیب
adversaries U رقیب
competitress U رقیب
opponents U رقیب
adversarial U رقیب
unrivaled U بی رقیب
inimitable U بی رقیب
rivalling U رقیب
rivaled U رقیب
unapproachable U بی رقیب
rivalled U رقیب
rival U رقیب
rivaling U رقیب
rivals U رقیب
competitor U رقیب
emulative U رقیب
competitors U رقیب
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
reconvey U بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
antagonists U رقیب دشمن
antagonist U رقیب دشمن
corrival U رقیب شدن
outfoot U سریعتر از رقیب
vie U رقیب شدن
vied U رقیب شدن
vies U رقیب شدن
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
upset U باخت رقیب محبوب
upsets U باخت رقیب محبوب
underprice U قیمت کمتر از رقیب
upsetting U باخت رقیب محبوب
contains U جلو رقیب را گرفتن
contained U جلو رقیب را گرفتن
contain U جلو رقیب را گرفتن
outkick U تندتر از رقیب دویدن
immortalize rug U فرش جاودانی و بدون رقیب
exhausts U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
barrels U با سرعت زیادحرکت کردن
rate U سرعت ارزیابی کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
barrel U با سرعت زیادحرکت کردن
rates U سرعت ارزیابی کردن
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
bikes U دوچرخه
carts U دوچرخه
cart U دوچرخه
carted U دوچرخه
carting U دوچرخه
bike U دوچرخه
bicycle دوچرخه
bicycles U دوچرخه
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
bicycles U دوچرخه پایی
cyclist U دوچرخه سوار
bicycle U دوچرخه پایی
hansoms U درشکه دوچرخه
tandem U دوچرخه دونفری
tandems U دوچرخه دونفری
cartwright's shop U دوچرخه سازی
buglet U بوق دوچرخه
caisson U ارابه دوچرخه
push bike U دوچرخه پایی
push bikes U دوچرخه پایی
cycle track U راه دوچرخه رو
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
biker U دوچرخه سوار
motor-assisted pedal cycle [British English] U دوچرخه موتوردار
folding bicycle U دوچرخه تاشو
bicycle path U راه دوچرخه رو
bicycle kick U پای دوچرخه
hansom U درشکه دوچرخه
cyclists U دوچرخه سوار
velocipede U دوچرخه پایی
handle bar U دسته دوچرخه
bicycle pump U تلمبه دوچرخه
cabriolet U درشکه دوچرخه
bicyclist U دوچرخه سوار
cycling U دوچرخه سواری
fleet U هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
crossover U متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com