English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forwearied U خسته فرسوده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wayworn U خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
effete U فرسوده
forworn U فرسوده
forspent U فرسوده
rusty U فرسوده
older U فرسوده
oldest U فرسوده
old U فرسوده
doting U فرسوده
erose U فرسوده
timeworn U فرسوده
attrited U فرسوده
care worn U فرسوده ازغم
irks U فرسوده شدن
obsolete U فرسوده متروک
outwear U فرسوده شدن
irking U فرسوده شدن
irked U فرسوده شدن
irk U فرسوده شدن
worn to a frazzle U فرسوده ساییده
fraying U چیز فرسوده
fray U فرسوده شدن
frayed U فرسوده شدن
wears U فرسوده شدن
frays U فرسوده شدن
wear U فرسوده شدن
peneplane U فرسوده کردن زمین
beaten U چکش خورده فرسوده
seaworn U فرسوده در اثر دریا
dobbin U یابوی صحرائی یا فرسوده
peneplain U فرسوده کردن زمین
back out U کهنه و فرسوده شدن
to knock up U فرسوده شدن ازپادرامدن
gruel U تنبیه فرسوده کردن
wear out U کهنه و فرسوده شدن
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
reconditions U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
Urban tissue sites U سایت های بافت فرسوده شهری
weatherworn U فرسوده در اثر باد و باران وهوا
reconditioned U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
pileferable U اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
tires U خسته
wind broken U خسته
exhausted U خسته
washed-out U خسته
washed out U خسته
aweary U خسته
wearies U خسته
weary U خسته
wearying U خسته
whacked U خسته
spent U خسته
jaded U خسته
careworn <adj.> U دل خسته
tired U خسته
wearied U خسته
footworn U خسته
tiring U خسته
ennuied U خسته
tire U خسته
jadish U خسته
played out U خسته
outworn U خسته
tiredly U خسته
blown U خسته
fatig U خسته کننده
played out <idiom> U خسته ،از پا درآمده
dead alive U خسته کننده
fatigable U خسته شدنی
lagging U خسته کننده
insipid U خسته کننده
wearisome U خسته کننده
exhausting U خسته کننده
pesthouse U خسته خانه
way worn U خسته سفر
weariful U خسته کننده
blah U خسته کننده
uninteresting U خسته کننده
wearing U خسته کننده
zonked U کاملا خسته
run ragged <idiom> U خسته شدن
weed out <idiom> U خسته شدن از
way worn U خسته راه
to knock up U خسته شدن
to do up U خسته کردن
fatiguable U خسته شدنی
forworn U وامانده خسته
he seems to be tired U خسته مینماید
he seems to be tired U خسته بنظرمیرسد
i am weary of writing U از نوشتن خسته
it irks me U خسته شدم
neurasthenia U خسته روانی
overstrain U خسته کردن
worn out U خسته و کوفته
pest house U خسته خانه
prosish U خسته کننده
tired of writing U خسته از نوشتن
fatiguing U خسته کننده
irk U خسته شدن
fatigued U خسته کردن
irking U خسته شدن
fatigue U خسته کردن
irks U خسته شدن
fatigue U خسته شدن
fatigued U خسته شدن
overwork U خود را خسته
fags U خسته کردن
tiring U خسته کردن
tires U خسته کردن
tire U خسته کردن
dull U خسته کننده
dulled U خسته کننده
fatigues U خسته کردن
duller U خسته کننده
dullest U خسته کننده
dulling U خسته کننده
dulls U خسته کننده
sear U خسته خشکاندن
seared U خسته خشکاندن
sears U خسته خشکاندن
fag U خسته کردن
overworked U خود را خسته
strain U خسته کردن
tedious U خسته کننده
strains U خسته کردن
bores U خسته کردن
stump U خسته وکوفته
bores U خسته کننده
worn-out U خسته و کوفته
monotonous U خسته کننده
jade U خسته کردن
stumped U خسته وکوفته
bore U خسته کننده
tiresome U خسته کننده
stumps U خسته وکوفته
overworking U خود را خسته
stumping U خسته وکوفته
overworks U خود را خسته
indefatigable U خسته نشدنی
harass U خسته کردن
harasses U خسته کردن
bore U خسته کردن
irked U خسته شدن
fatigues U خسته شدن
jade U یابو یا اسب خسته
tire out <idiom> U خیلی خسته شدن
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
to overstrain oneself U خود را خسته کردن
to overwork oneself U خود را خسته کردن
unwearied U بانشاط خسته نشده
wearisomely U بطور خسته کننده
wear out U کاملا خسته کردن
nerve racking U خسته کننده اعصاب
nerve-racking U خسته کننده اعصاب
he seems to be tired U بنظرمیایدکه خسته است
gruelling U خسته کننده فرساینده
grueling U خسته کننده فرساینده
i am tired of that U از ان کار خسته شدم
langorous U خسته سستی اور
longsome U مطول خسته کننده
longueur U قسمت خسته کننده
play out U خسته کردن ماهی
prolixly U بطور خسته کننده
nerve wrack U خسته کننده اعصاب
exhausts U خسته کردن ازپای در اوردن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
pooped out <idiom> U خسته کننده،از پای درآوردن
do in <idiom> U خسته شدن ،از پای درآمدن
dead tired <idiom> U خیلی خسته واز پا افتاده
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
I'm sick of it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
world weary U بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
I'm fed up with it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm tired of it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm tired of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm sick of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm fed up with it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
world-weary U بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
do not waste your breath U خودتان را بیخود خسته نکنید
overworks U خسته کردن به هیجان اوردن
overworking U خسته کردن به هیجان اوردن
waste one's breath U زبان خود را خسته کردن
used up U تمامامصرف شده زیاد خسته
overwork U خسته کردن به هیجان اوردن
overworked U خسته کردن به هیجان اوردن
prolix U خسته کننده روده دراز
waste one's words U زبان خود را خسته کردن
to overexert U خود را بیش از اندازه خسته کردن
turn on someone <idiom> U به طور ناگهانی از بکی خسته شدن
to strain one's eyes U چشم خود رازیاد خسته کردن
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com