Perdic | خروج نفوذ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	transpiration U	خروج نفوذ

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	penetration U	نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
	initial thrust U	نفوذ اولیه نفوذ اصلی
	ballistics of penetration U	شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
	radiolucency U	درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
	exodus U	خروج
	emersion U	خروج
	egression U	خروج
	leakage or breakage U	خروج
	egress U	خروج
	propulsion U	خروج
	emission U	خروج
	outgo U	خروج
	emissions U	خروج
	prolapsus U	خروج
	exhausts U	خروج
	exits U	خروج
	exit U	خروج
	exhaust U	خروج
	outlets U	مجرای خروج
	exhaust valve U	شیر خروج
	capital outflow U	خروج سرمایه
	emission U	صدور خروج
	exeat U	اجازهء خروج
	debouch U	راه خروج
	outlet U	مجرای خروج
	eccentricities U	خروج از مرکز
	emergency exit U	خروج اضطراری
	debouchment U	خروج ازتنگنا
	dump valve U	شیر خروج
	electron affinity U	انرژی خروج
	eccentricities U	خروج از مرکزیت
	emissions U	صدور خروج
	eccentricity U	خروج از مرکز
	angle of emergence U	زاویه خروج
	spurted U	خروج ناگهانی
	spurting U	خروج ناگهانی
	spurts U	خروج ناگهانی
	eccentricity U	خروج از مرکزیت
	ejaculate U	خروج منی
	ejaculated U	خروج منی
	ejaculates U	خروج منی
	ejaculating U	خروج منی
	blow out U	خروج ناگهانی
	out flow of capital U	خروج سرمایه
	spurt U	خروج ناگهانی
	outage U	راه خروج
	prolapse of the uterus U	خروج سیبک
	spermatism U	خروج منی
	outages U	راه خروج
	work function U	انرژی خروج
	emergency exit U	در خروج اضطراری
	ingress and egress U	دخول و خروج
	log out U	خروج از سیستم
	order off U	حکم خروج
	log off U	خروج از سیستم
	logout U	خروج از سیستم
	light spill U	خروج نور
	defecation U	خروج مدفوع
	order off the field U	حکم خروج
	exit point U	نقطه خروج
	exhaust velosity U	سرعت خروج
	shelling U	برنامه خروج موقت
	shells U	برنامه خروج موقت
	gas tight U	مانع خروج گاز
	shell U	برنامه خروج موقت
	eccentricity U	گریز یا خروج از مرکز
	clearance outwards U	مجوز خروج کشتی
	freedom of entry and exit U	ازادی ورود و خروج
	fifo U	خروج به ترتیب ورود
	eccentricities U	گریز یا خروج از مرکز
	exhaust U	خروج گاز یابخار
	exhaust U	تخلیه کردن خروج
	out flow of labor U	خروج نیروی کار
	outer work function U	انرژی خروج بیرونی
	primer leak U	خروج گازاز ته چاشنی
	inner work function U	انرژی خروج درونی
	exophthalmos U	خروج تخم چشم
	steam tight U	مانع خروج بخار
	undoubling U	خروج از دوبلگی شطرنج
	eccentricity of the load U	خروج از مرکزیت بار
	Where is the emergency exit? U	در خروج اضطراری کجاست؟
	exhausts U	تخلیه کردن خروج
	exhausts U	خروج گاز یابخار
	clearing outwards U	اعلامیه خروج کشتی
	infinite U	حلقهای که خروج ندارد.
	gangways U	محل ورود و خروج از ناو
	clearance outwards U	مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
	break cover U	خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
	choke ring U	حلقه مانع خروج گاز
	trap house U	محل خروج هدفهای متحرک
	Please show me the way out I'll show you ! U	لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
	obturator U	الات مانع خروج گاز
	gangway U	محل ورود و خروج از ناو
	clearance papers U	اسناد خروج کشتی از بندر
	exhaust pipe U	لوله خروج بخار یا دود
	ne exeat regno U	دستور عدم خروج از مملکت
	jetted U	خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
	jet U	خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
	to shut in U	تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
	blowing U	خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
	lithotomy U	برش مثانه برای خروج سنگ
	muzzle energy U	نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
	exit road U	راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
	port of exit U	مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
	jets U	خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
	spermatorrhoea U	خروج منی بدون اراده احتلام
	exit U	خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
	exits U	خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
	jetting U	خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
	blasts U	ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
	blast U	ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
	blowdown U	خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
	to take off one U	رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
	valve U	دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
	valves U	دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
	photoemission U	خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
	devices U	که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
	device U	که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
	extravasattion U	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
	jet propulsion U	نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
	forcing U	نفوذ
	percolation U	نفوذ
	toehold U	نفوذ کم
	watertight U	ضد نفوذ اب
	percolation line U	خط نفوذ
	permeation U	نفوذ
	leakages U	نفوذ
	toeholds U	نفوذ کم
	pervasion U	نفوذ
	leakage U	نفوذ
	infiltration U	نفوذ
	influenced U	نفوذ
	imposing presence U	نفوذ
	influxes U	نفوذ
	influx U	نفوذ
	osmosis U	نفوذ
	influencing U	نفوذ
	propulsion U	نفوذ
	barrier penetration U	نفوذ در سد
	forces U	نفوذ
	ascendance U	نفوذ
	grand dame U	زن با نفوذ
	break through U	نفوذ
	influences U	نفوذ
	force U	نفوذ
	leading U	نفوذ
	diffusion U	نفوذ
	authority U	نفوذ
	impermeable U	ضد نفوذ اب
	intervention U	نفوذ
	prestige U	نفوذ
	penetrate U	نفوذ
	penetration U	نفوذ
	hank U	نفوذ
	penetrates U	نفوذ
	prevalence U	نفوذ
	penetrated U	نفوذ
	interventions U	نفوذ
	intrusions U	نفوذ
	intrusion U	نفوذ
	hanks U	نفوذ
	seepage U	نفوذ
	dominance U	نفوذ
	influence U	نفوذ
	deflation port U	سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
	osmose U	نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
	turbostarter U	استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
	i/o U	دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
	seepage area U	منطقه نفوذ
	permeability U	نفوذ پذیری
	permeability curve U	خم نفوذ پذیری
	shell proof U	ضد نفوذ گلوله
	percolation head U	ارتفاع نفوذ
	influentially U	از روی نفوذ
	pervious U	نفوذ پذیر
	imperviousness U	نفوذ ناپذیری
	prepotency U	نفوذ بسیار
	pervasivenness U	قوه نفوذ
	seep in U	نفوذ کردن
	personal influence U	نفوذ شخصی
	permselectivity U	نفوذ گزینی
	permselective U	نفوذ گزین
	permeance U	نفوذ پذیری
	pornocracy U	نفوذ جنده ها
	impenetrability U	نفوذ ناپذیری
	impenetrate U	نفوذ کردن در
	lobbying U	اعمال نفوذ
	interchange diffusion U	نفوذ تعویضی
	trenchancy U	نفوذ شکاف
	penetract U	نفوذ کردن
	market penetration U	نفوذ به بازار
	molecular effusion U	نفوذ مولکولی
	penetrability U	نفوذ پذیری
	penetrability U	قابلیت نفوذ
	operation of contract U	نفوذ قرارداد
	sensitive U	نفوذ پذیر
	vacation monthes long U	نفوذ دوررس
	transudation U	نفوذ رسوخ
	penetrance U	نفوذ پذیری
	interpenetrate U	در هم نفوذ کردن