English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
houseclean U خانه تکانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spring-cleaning U خانه تکانی بهاره
spring cleaning U خانه تکانی درفصل بهار
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
half cap U سلام با اندک تکانی درکلاه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honey comb U خانه خانه کردن
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
dishouse U بی خانه کردن
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
to bring to ruin U خانه خراب کردن
upholster U مبلمان کردن خانه
to keep house U خانه داری کردن
keep house U خانه داری کردن
to do up U خانه خراب کردن
graticule U چهار خانه کردن
To rent(lease) a house. U خانه ای رااجاره کردن
housekeep U خانه داری کردن
houseclean U خانه راتمیز کردن
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
lar U خانه
lodges U خانه
honeycomb U خانه خانه
home U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
house U خانه
roommate U هم خانه
double-fronted U خانه دو در
tersellated U خانه خانه
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
checkered U خانه خانه
socket خانه
sockets U خانه
lodged U خانه
furnace house U خانه
within doors U در خانه
housed U خانه
cells U خانه
honeycombs U خانه خانه
houses U خانه
her house U خانه ان زن
homes U خانه
houseless U بی خانه
door to door U خانه به خانه
pigeon hole U خانه
materfamilias U زن خانه
her house U خانه اش
domicile U خانه
dwelling U خانه
domiciles U خانه
pigeon-hole U خانه
cellulated U خانه خانه
lares U خانه
dwellings U خانه
shacks U خانه
lodge U خانه
cellular U خانه خانه
cell U خانه
shack U خانه
alveolate U خانه خانه
houseroom U جا در خانه
door-to-door U خانه به خانه
room U خانه
pigeon-holes U خانه
cloisonne U خانه خانه
i was under his roof U در خانه
rooms U خانه
housing U خانه ها
quarterage U خانه
roommates U هم خانه
housekeepers U خانه دار
manageress U زن خانه دار
luft U خانه فرار
housekeeper U خانه دار
tower house U خانه برجی
housewifely U خانه دار
reading rooms U قرائت خانه
lupanar U فاحشه خانه
brick yard U اجرپز خانه
tanneries U دباغ خانه
housemen U مرد خانه
secretariate U دبیر خانه
pinacotheca U نگار خانه
quarters U محل خانه ها
lupanar U جنده خانه
quit U تخلیه خانه
camera obscura U تاریک خانه
reading room U قرائت خانه
mobile home U خانه متحرک
manageresses U زن خانه دار
pigeonhole U خانه قفسه
summer house U خانه تابستانی
brothel U فاحشه خانه
lady U رئیسه خانه
ladies U رئیسه خانه
materfamilias U بانوی خانه
to leave word in the house U در خانه سپردن
materfamilas U بانوی خانه
toft U خانه یا ملحقات ان
bordel U فاحشه خانه
toll house U راهدار خانه
dwelling construction U خانه سازی
brothels U فاحشه خانه
squaring U خانه شطرنج
homework U تکلیف خانه
earth house U خانه زیرزمینی
dwelling house U خانه مسکونی
menage U خانه داری
whorehouse U فاحشه خانه
furniture U اثاث خانه
call house U فاحشه خانه
boys U خانه شاگرد
boy U خانه شاگرد
next door U خانه پهلویی
bawdy house U فاحشه خانه
tannery U دباغ خانه
three doors of U سه خانه انسوتر
domestic U خانه دار
wanigan U خانه سیار
quitting U تخلیه خانه
mansion house U خانه ارباب
bawdy house U جنده خانه
bookbindery U صحاف خانه
house of ill repute U جنده خانه
bordello [American E] U جنده خانه
house of ill repute U فاحشه خانه
bordello [American E] U فاحشه خانه
wash house U رختشوی خانه
mobile homes U خانه متحرک
roof U بام خانه
spinsterhood U خانه ماندگی
housemen U مستخدم خانه
spense U ابدار خانه
spence U ابدار خانه
majordomo U بزرگتر خانه
out <adv.> U بیرون از خانه
dispensaries U نقاهت خانه
villa U خانه ییلاقی
bindery U صحاف خانه
disorderly house U خانه بدنام
pesthouse U خسته خانه
disorderly house U فاحشه خانه
digging U خانه منزل
slaughterhouse U قصاب خانه
slaughterhouses U قصاب خانه
economical U خانه دار
housewife U زن خانه دار
villas U خانه ییلاقی
butler pantry U ابدار خانه
refineries U تصفیه خانه
dispensary U نقاهت خانه
observatories U رصد خانه
householders U مالک خانه
domiciliary U مربوط به خانه
darkroom U تاریک خانه
darkrooms U تاریک خانه
door lock U کلید خانه
hovel U خانه رعیتی
domiciliate U خانه مسکن
houseman U مرد خانه
householders U خانه دار
domicil U مقر خانه
householder U خانه دار
householder U مالک خانه
schoolhouses U خانه مدیراموزشگاه
refinery U تصفیه خانه
schoolhouse U خانه مدیراموزشگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com