English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
indiscerptibility U خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
objectify U خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
electromagnet U اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
flakiness U خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
virtues U خاصیت
virtue U خاصیت
affection U خاصیت
navigating U خاصیت
navigates U خاصیت
navigated U خاصیت
propertyless U بی خاصیت
navigate U خاصیت
inefficacious U بی خاصیت
neer do well or well U بی خاصیت
the five predicables U خاصیت
reflectiveness U خاصیت
quale U خاصیت
property U خاصیت
the virtue of drugs U خاصیت داروها
mealiness U خاصیت اردی
glassiness U خاصیت شیشهای
mealness U خاصیت اردی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
absorption property U خاصیت جذب
abnormalities U خاصیت غیرطبیعی
extensive property U خاصیت مقداری
fungosity U خاصیت قارچی
chemism U خاصیت شیمیایی
vitreosity U خاصیت شیشهای
alkalescence U خاصیت قلیایی
steeliness U خاصیت فولادی
nutritiveness U خاصیت غذایی
carnosity U خاصیت گوشتی
fattiness U خاصیت چربی
gauziness U خاصیت گارسی
nutritiousness U خاصیت غذائی
magnetism U خاصیت مغناطیسی
non skid quality U خاصیت ضد لغزش
powderiness U خاصیت گردی
deactivates U بی خاصیت کردن
impoverish U بی خاصیت کردن
fluffiness U خاصیت کرکی
function U خاصیت وجودی
pitchiness U خاصیت زفتی
elasticity U خاصیت فنری
adhesive property U خاصیت چسبندگی
chalkiness U خاصیت تباشیری
impoverished U بی خاصیت کردن
impoverishes U بی خاصیت کردن
abnormality U خاصیت غیرطبیعی
deactivated U بی خاصیت کردن
deactivate U بی خاصیت کردن
functioned U خاصیت وجودی
gumminess U خاصیت صمغی
impoverishing U بی خاصیت کردن
milkiness U خاصیت شیری
flakiness U خاصیت فلسی
functions U خاصیت وجودی
ductility U خاصیت انگمی
silkiness U خاصیت ابریشمی
quantification U تعیین خاصیت
deactivating U بی خاصیت کردن
paramorphism U خاصیت دگردیسی
buoyancy U خاصیت شناوری
causality U خاصیت سببی
woodiness U خاصیت چوبی
anti knock property U خاصیت ضدضربه
sponginess U خاصیت اسفنجی
nature U نوع خاصیت
unmake U از خاصیت انداختن
natures U نوع خاصیت
ductility U خاصیت کش امدن
astingency U خاصیت قبض
recursivity U خاصیت بازگشت
alkaline U دارای خاصیت قلیایی
agglomerative U دارای خاصیت تراکم
capillarity U خاصیت موئی مویسانی
flexibility U خاصیت خمش پذیری
elater U خاصیت انبساط و گسترش
sexed U دارای خاصیت جنسی
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
osmosis U خاصیت نفوذ وحلول
inductionless U بدون خاصیت القائی
pulpiness U خاصیت خمیری یاگوشتی
springiness U خاصیت فنری ارتجاع
low test U دارای خاصیت فراری
antidotal U دارای خاصیت پادزهری
soak up <idiom> U خاصیت جنب کردنداشتن
illusion of space U القاء خاصیت فضایی
sliminess U خاصیت گلی یا لجنی
acid base catalysis U خاصیت اسیدی- بازی
tonus U خاصیت انقباض عضله
impenetrableness U خاصیت عدم تداخل
heat treating property U خاصیت عملیات حرارتی
acid base behavior U خاصیت اسیدی- بازی
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
commutative rule U خاصیت جابجایی [ریاضی]
corkiness U خاصیت چوب پنبهای
corporeity U خاصیت جسمی یامادی
gamic U دارای خاصیت جنسی
isogamous U دارای خاصیت هم گامیتی
curative U دارای خاصیت درمانی
plasticity U خاصیت شکل افرینی
malleability U خاصیت چکش خواری
commutative property U خاصیت جابجایی [ریاضی]
ductility U خاصیت فتیله شدن
isogametic U دارای خاصیت هم گامیتی
diastatic U دارای خاصیت جوهربزاق
vitality U قدرت یا خاصیت حیاتی
ductility U خاصیت لوله شدن
commutative law U خاصیت جابجایی [ریاضی]
erotization U خاصیت شهوانی یافتن
asexual U فاقد خاصیت جنسی
alkalescent U دارای خاصیت قلیایی
geomagnetic U خاصیت مغناطیسی زمین
compressed air U هوای فشرده
distributive law U خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
de energize U از بین بردن خاصیت مغناطیسی
active material U موادی که خاصیت تجزیه دارند
amphoteric U دارای خاصیت اسید و قلیا
actescence U نمایش شیر خاصیت شیری
quale U شیی دارای خاصیت هوشیاری
acoustic vases U [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
nervous nellie U ادم محافظه کار و بی خاصیت
ethereality U خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
paramorphous U دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphic U دارای خاصیت تغییر یابی
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
sourness is the p of vinegar U ترشی خاصیت سرکه است
distributive law U خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
absorbency U خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
male sterile U گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
distributive rule U خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
demagnetize U خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
persalt U نمک دارای خاصیت اسیدی
absorbent U دارای خاصیت جذب درکش
absorbant U دارای خاصیت جذب درکش
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
air compressor U هوای فشرده ساز
hot forming property U خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
capillarity U خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
basicity U خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
acids U سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmier U دارای خاصیت مرهم خنک کننده
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmiest U دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy U دارای خاصیت مرهم خنک کننده
acid U سرکه مانند دارای خاصیت اسید
electromagnetism U خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
incendivity U خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
iceland spar U کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescence U امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
neutral soil U خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
pitchstone U یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet U اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
kemp U پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display U صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
vitalist U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalistic U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
CSLIP U گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
compress U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
mdr U ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
CD quality U چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
JPEG U استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
air bedding U لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com