English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drainage basin U حوزه زهکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
drained U زهکش
drain U زهکش
gully U زهکش
gullies U زهکش
collecting drain U زهکش
draining U زهکش
gulleys U زهکش
drains U زهکش
waste pipe U لوله زهکش
drainpipe U زهکش ابگذر
collector drain U زهکش اصلی
collectors U راه اب زهکش
collector U راه اب زهکش
drain embankment of dam U خاکریزی زهکش سد
drainpipes U زهکش ابگذر
drains U کشیدن زهکش
drain U زهکش فاضل اب
drain U کشیدن زهکش
drains U زهکش فاضل اب
drained U زهکش فاضل اب
drained U کشیدن زهکش
draining U کشیدن زهکش
draining U زهکش فاضل اب
drainage cut U زهکش میانبر
drainage gallery U دالان زهکش
drainage gallery U گالری زهکش
drainage well U چاه زهکش
main drain U زهکش اصلی
pervious blanket U فرش زهکش
pervious blanket U لایه زهکش
tail drain U نهر زهکش
toe drain U زهکش پایه
underdrain U زهکش زیرزمینی
drainage course U لایه زهکش
collector ditch U راه اب زهکش
joint drain U زهکش عمودی
catch pit U مجرای روباز زهکش
french drain U زهکش خشکه چینی
dry stone drain U زهکش خشکه چینی
accross the slope system U شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
ranged U حوزه
ambit U حوزه
ranges U حوزه
zero field U بی حوزه
circuity U حوزه
spheres U حوزه
sphere U حوزه
extent U حوزه
departments U حوزه
department U حوزه
presidency U حوزه
jurisdication U حوزه
aquifer U حوزه
precincts U حوزه
zone U حوزه
realms U حوزه
realm U حوزه
domains U حوزه
fields U حوزه
domain U حوزه
district U حوزه
zones U حوزه
fielded U حوزه
districts U حوزه
range U حوزه
basins U حوزه
basin U حوزه
field U حوزه
area U حوزه
precinct U حوزه
areas U حوزه
scope U حوزه
circuits U حوزه قضائی
f.of operations U حوزه عملیات
precinct U بخش حوزه
drainage area U حوزه ابخیز
scope U قلمرو حوزه
domains U حوزه دایره
drainge area U حوزه زهکشی
kingdom U حوزه اقتدار
judicature U حوزه قضایی
scope of coverage U حوزه عمل
seepage area U حوزه تراوش
span of control U حوزه نظارت
induction field U حوزه القائی
image field U حوزه تصویر
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
free field U حوزه ازاد
test bay U حوزه ازمایش
circuit U جریان حوزه
prefecture U حوزه اداری
circuit U حوزه قضائی
circuits U جریان حوزه
chapelry U حوزه کلیسا
circled U محفل حوزه
circles U محفل حوزه
circle U محفل حوزه
electorates U حوزه انتخابیه
electorate U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخاباتی
constituencies U حوزه انتخابیه
constituencies U حوزه انتخاباتی
modules U حوزه گنجایش
circling U محفل حوزه
magnetic field U حوزه مغناطیسی
precincts U بخش حوزه
apanage U حوزه درامداتفاقی
catchment area U حوزه ابریز
catchment areas U حوزه ابریز
departments U حوزه کمیته
department U حوزه کمیته
domain U حوزه دایره
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
module U حوزه گنجایش
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
poll U حوزه رای گیری
polled U حوزه رای گیری
polls U حوزه رای گیری
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
sees U مقر یا حوزه اسقفی
see U مقر یا حوزه اسقفی
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
catchment U حوزه ابریز مرزی
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
active zone of well U حوزه فعال چاه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
coil field U حوزه سیم پیچ
constituency U هیات موکلان یک حوزه
basins U حوزه رودخانه ابگیر
compass U حدود وثغور حوزه
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
basin U حوزه رودخانه ابگیر
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
free trade area U حوزه تجارت ازاد
flooding area U حوزه سیل گیر
bolson U حوزه ابریز بسته
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
vertical sand drainage U زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug U فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com