English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine U سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
underground U زیرزمینی
subterranean U زیرزمینی
subsurface water U اب زیرزمینی
subsurface ice U یخ زیرزمینی
cellar U زیرزمینی
cellars U زیرزمینی
ground water U اب زیرزمینی
underground water U اب زیرزمینی
fixed ground water U اب زیرزمینی ماندگار
ground water runoff U جریان زیرزمینی
ground water storage U اب انباشت زیرزمینی
earth house U خانه زیرزمینی
dug out U پناهگاه زیرزمینی
tunneling U دالان زیرزمینی
tunneled U دالان زیرزمینی
tunnel U دالان زیرزمینی
tunnels U دالان زیرزمینی
ground water table U سطح اب زیرزمینی
caverns U حفره زیرزمینی
cavern U حفره زیرزمینی
tunnelled U دالان زیرزمینی
grotto U غار زیرزمینی
grottoes U غار زیرزمینی
grottos U غار زیرزمینی
underground U شبکه زیرزمینی
camouflet U حفره زیرزمینی
ground water table U سفره اب زیرزمینی
ground water trench U بریدگی اب زیرزمینی
ground water U ابهای زیرزمینی
burrow U سوراخ زیرزمینی
mines U راه زیرزمینی
mined U راه زیرزمینی
mine U راه زیرزمینی
under ground mining U استخراج زیرزمینی
under ground working U استخراج زیرزمینی
under ground survey U برداشت زیرزمینی
underdrain U زهکش زیرزمینی
underground cable U کابل زیرزمینی
underground furnace U کوره زیرزمینی
underground mine U معدم زیرزمینی
burrowed U سوراخ زیرزمینی
burrowing U سوراخ زیرزمینی
mattamore U انبار زیرزمینی
subbing U ابیاری زیرزمینی
subsoil drainage U زهکشی زیرزمینی
kobold U غول زیرزمینی
subsoil irrigation U ابیاری زیرزمینی
burrows U سوراخ زیرزمینی
metro U راه آهن زیرزمینی
metros U راه آهن زیرزمینی
kanat U کانالهای زه کشی زیرزمینی
hypogeum U قسمت زیرزمینی بنا
underground railway U راه اهن زیرزمینی
hydrogeology U بررسی ابهای زیرزمینی
fluctutaion of water table U نوسان سفره اب زیرزمینی
under ground U راه اهن زیرزمینی
underground U راه اهن زیرزمینی
atomic underground burst U ترکش زیرزمینی اتمی
actual velocity of ground water U سرعت واقعی اب زیرزمینی
rhizmatous U دارای ساقه زیرزمینی
silo U مخزن زیرزمینی غلات و غیره
endophagous U تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
culverts U لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
magazine space U زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
culvert U لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
rhizomatous U دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
apparatus U شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
areas U حوزه
department U حوزه
presidency U حوزه
districts U حوزه
departments U حوزه
scope U حوزه
zones U حوزه
zone U حوزه
realms U حوزه
aquifer U حوزه
jurisdication U حوزه
district U حوزه
circuity U حوزه
precincts U حوزه
spheres U حوزه
realm U حوزه
sphere U حوزه
extent U حوزه
precinct U حوزه
area U حوزه
ambit U حوزه
ranges U حوزه
ranged U حوزه
range U حوزه
basin U حوزه
basins U حوزه
domains U حوزه
domain U حوزه
zero field U بی حوزه
fields U حوزه
fielded U حوزه
field U حوزه
dowse U پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
keyth rope system U شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
molehills U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
accross the slope system U شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
test bay U حوزه ازمایش
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
domains U حوزه دایره
circles U محفل حوزه
circled U محفل حوزه
circle U محفل حوزه
constituencies U حوزه انتخاباتی
span of control U حوزه نظارت
seepage area U حوزه تراوش
scope of coverage U حوزه عمل
circuit U جریان حوزه
department U حوزه کمیته
prefecture U حوزه اداری
magnetic field U حوزه مغناطیسی
circuit U حوزه قضائی
domain U حوزه دایره
electorates U حوزه انتخابیه
circuits U جریان حوزه
module U حوزه گنجایش
modules U حوزه گنجایش
constituencies U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخاباتی
constituency U حوزه انتخابیه
electorate U حوزه انتخابیه
departments U حوزه کمیته
judicature U حوزه قضایی
scope U قلمرو حوزه
catchment areas U حوزه ابریز
drainage area U حوزه ابخیز
drainage basin U حوزه زهکش
circling U محفل حوزه
f.of operations U حوزه عملیات
catchment area U حوزه ابریز
image field U حوزه تصویر
drainge area U حوزه زهکشی
circuits U حوزه قضائی
induction field U حوزه القائی
free field U حوزه ازاد
chapelry U حوزه کلیسا
apanage U حوزه درامداتفاقی
precincts U بخش حوزه
precinct U بخش حوزه
kingdom U حوزه اقتدار
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
constituency U هیات موکلان یک حوزه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
compass U حدود وثغور حوزه
free trade area U حوزه تجارت ازاد
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
flooding area U حوزه سیل گیر
bolson U حوزه ابریز بسته
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
catchment U حوزه ابریز مرزی
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
basins U حوزه رودخانه ابگیر
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
coil field U حوزه سیم پیچ
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well U حوزه فعال چاه
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
see U مقر یا حوزه اسقفی
basin U حوزه رودخانه ابگیر
sees U مقر یا حوزه اسقفی
polls U حوزه رای گیری
polled U حوزه رای گیری
poll U حوزه رای گیری
observation pipe U لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
mole hill U توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
earth U حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths U حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com