Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transplanter
U
حمل کننده از یک محل وکارنده در محل دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
ingrown
U
روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
tother
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
t' other
U
دیگری
third
U
به دیگری
another
U
دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
others
U
متفاوت دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
other
U
متفاوت دیگری
onother's money
U
پول دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
personified
U
رل دیگری بازی کردن
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
one after a
U
یکی درپی دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
unless you are otherwise engaged
U
اگر کار دیگری نداری
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com