English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transplanter U حمل کننده از یک محل وکارنده در محل دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
ingrown U روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
tother U دیگری
thirds U به دیگری
t' other U دیگری
third U به دیگری
another U دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
others U متفاوت دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
heteronomous U پیروقانون دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
other U متفاوت دیگری
onother's money U پول دیگری
at another time U در زمان دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
at second hand U از قول دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
personify U رل دیگری بازی کردن
released U اعراض از حق به نفع دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
personified U رل دیگری بازی کردن
it is of a different kind U قسم دیگری است
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
personifies U رل دیگری بازی کردن
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
one after a U یکی درپی دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
detinue U ضبط مال دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
transplants U درجای دیگری نشاندن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
i had no a U چاره دیگری نداشتم
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
alternately U تغییر از یکی به دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
transplant U درجای دیگری نشاندن
assumpsit U تقبل دیون دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
convert U تغییر چیزی به دیگری
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
multiplicand U عددی که در دیگری ضرب شود
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com