Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clam
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cockleshell
U
صدف حلزون دوکپهای
cockleshells
U
صدف حلزون دوکپهای
winkles
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
spat
U
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
timbale
U
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
muscles
U
صدف دوکپهای
mussel
U
صدف دوکپهای
scallop
U
حلزوونهای دوکپهای
mussels
U
صدف دوکپهای
scallops
U
حلزوونهای دوکپهای
muscle
U
صدف دوکپهای
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
lingulate
U
بشکل نرم تنان دوکپهای دوره ارودیسیانlinguist
fools coat
U
جامه چل تکه لوده ها یکجور نرم تن دوکپهای
frustule
U
صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
snails
U
حلزون
slugs
U
حلزون
slugged
U
حلزون
labyrinth
U
حلزون گوش
labyrinths
U
حلزون گوش
holothurian
U
حلزون دریایی
cochlea
U
حلزون گوش
scallop
U
حلزون گرفتن
snail
حلزون با پوسته
scallops
U
حلزون گرفتن
snaillike
U
حلزون وار
auditory labyrinth
U
حلزون شنوایی
snailery
U
پرورشگاه حلزون
shellfish
U
حلزون صدف دار
labium
U
لبه صدف حلزون
spat
U
بچه حلزون مرافعه
mollusc
U
جانور نرم تن حلزون
molluscs
U
جانور نرم تن حلزون
mollusk
U
جانور نرم تن حلزون
slug
حلزون بدون پوسته
slugs
U
مثل حلزون حرکت کردن
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
slugged
U
مثل حلزون حرکت کردن
helicoid
U
بشکل پوسته حلزون مارپیچ
slug
U
مثل حلزون حرکت کردن
hard clam
U
حلزون دارای کفههای صدفی سخت
ray
U
ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shell
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
meals
U
خوراکی
edible
U
خوراکی
comestible
U
خوراکی
chow
U
خوراکی
viands
U
خوراکی
eating
U
خوراکی
cates
U
خوراکی
chows
U
خوراکی
meal
U
خوراکی
oyster
U
صدف خوراکی
articles of food
U
موادغذایی یا خوراکی
strawberries
U
چلیک خوراکی
trophic level
U
تراز خوراکی
green meat
U
گیاه خوراکی
oysters
U
صدف خوراکی
green vegetable
U
سبزی خوراکی
mussles
U
صدف خوراکی
strawberry
U
چلیک خوراکی
roughage
U
مواد خوراکی زبر
potherb
U
سبزیهای معطر خوراکی
pinon
U
تخم خوراکی کاج
pinyon
U
تخم خوراکی کاج
sego
U
پیاز خوراکی زنبق
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
champignon
U
نوعی قارچ خوراکی
cero
U
نوعی ماهی خوراکی
morelle
U
قارچ مورکلای خوراکی
turbot
U
ماهی پهن خوراکی
salmonberry
U
تمشک سرخ خوراکی
morel
U
قارچ مورکلای خوراکی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
periwig
U
نوعی صدف خوراکی
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
truffles
U
قارچ خوراکی دنبلان
truffle
U
قارچ خوراکی دنبلان
porgy
U
ماهی خوراکی دندان دار
porgee
U
ماهی خوراکی دندان دار
greenling
U
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
root crops
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
gemma
U
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
cantarellus
U
نوعی قارچ کوهی خوراکی
shell bean
U
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order
U
خوراکی که زود مهیا میشود
sockeye
U
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
root crop
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
To decay . To go bad .
U
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
terrapins
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
whiting
U
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
snapping turtle
U
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
geoduck
U
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
giblet
U
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
terrapin
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
white crappie
U
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shad
U
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding
U
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
green turtle
U
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt .
U
خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
proud flesh
U
گوشت نو
viand
U
گوشت
basting
U
گوشت
granulation tissue
U
گوشت نو
meat
U
گوشت
preserved meat
U
گوشت
pulpless
U
بی گوشت
flesh and blood
U
گوشت
flesh
U
گوشت
flesh-and-blood
U
گوشت
brawn
U
گوشت
meats
U
گوشت
lenten
U
بی گوشت لاغر
pancreases
U
خوش گوشت
pemican
U
گوشت خشکانده
surloin
U
گوشت مازه
white meat
U
گوشت سفید
mangler
U
گوشت خرد کن
beef tea
U
جوهریاشیره گوشت
blowfly
U
مگس گوشت
carrion
U
گوشت گندیده
haslet
U
گوشت کبابی
brisket
U
گوشت سینه
green meat
U
گوشت کهنه
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
meatman
U
گوشت فروش
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
murrain
U
گوشت مرده
pancreas
U
خوش گوشت
leal meat
U
گوشت لخم
pulpous
U
گوشت دار
sarcophagous
U
گوشت خوار
flab
U
گوشت شل و آویزان
incarnant
U
گوشت نو اور
killcalf
U
گوشت فروش
lappet
U
گوشت اویخته
gambrel
U
قلاب گوشت
fuzz ball
U
گوشت زیادی
fruit pulp
U
گوشت میوه
spareribs
U
گوشت دنده
flash hook
U
قلاب گوشت
flesh hook
U
قلاب گوشت کش
flesher
U
گوشت فروش
fleshmonger
U
گوشت فروش
flab
U
گوشت اضافی
diastasc
U
اب خوش گوشت
meat fly
U
مگس گوشت
butchery business
U
گوشت فروشی
carneous
U
گوشت مانند
carnification
U
گوشت سازی
carnosity
U
گوشت زیاد
caruncle
U
گوشت پاره
pemmican
U
گوشت خشکانده
top round
U
گوشت کبابی
collop
U
برش گوشت
consomme
U
اب گوشت تنگاب
luncheon meat
U
گوشت ساندویچی
french chop
U
گوشت دنده
sirloin
U
گوشت راسته
grilling
U
گوشت کباب کن
grills
U
گوشت کباب کن
horseflesh
U
گوشت اسب
ham
U
گوشت ران
beefy
U
گوشت الو
emaciated
U
گوشت رفته
outgrowth
U
گوشت زیادی
grill
U
گوشت کباب کن
beefed up
U
گوشت گاو
venison
U
گوشت گوزن
sirloins
U
گوشت راسته
pork
U
گوشت خوک
pot roast
U
گوشت اب پزشده
pot roasts
U
گوشت اب پزشده
red meat
U
گوشت گاووگوسفند
mutton
U
گوشت گوسفند
gravy
U
شیره گوشت
beef
U
گوشت گاو
shin
U
گوشت قلم پا
meaty
U
گوشت دار
lamb
U
گوشت بره
leg
U
گوشت ران
rib
U
گوشت دنده
lambs
U
گوشت بره
chop
U
گوشت کتلت
meatier
U
گوشت دار
masher
U
گوشت کوب
goose
U
گوشت غاز
stringers
U
چنگک گوشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com