English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concentric running U حرکت دورانی
concentricity U حرکت دورانی
turning movement U حرکت دورانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
circulation U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
evolution U چرخش حرکت دورانی
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
rock U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks U حرکت دورانی بال به دور بدنه
concentricity test U ازمایش حرکت دورانی
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
vertical envelopement U حرکت دورانی قائم
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
Other Matches
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
mawashi U دورانی
dollyo U دورانی
vertiginous U دورانی
rotary U دورانی
out flanking U دورانی
circular frequency U تکرار دورانی
rotary pump U پمپ دورانی
rotary drilling U حفاری دورانی
revolution U سرعت دورانی
dollyo chagi U ضربه دورانی پا
mawashi geri U ضربه دورانی پا
cyclic pitch U گام دورانی
rotation flow U شارش دورانی
cyclical budget U بودجه دورانی
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
rotary switch U کلید دورانی
turning movement U احاطه دورانی
revolutions U سرعت دورانی
revolving U گردنده دورانی
centrifugal pump U پمپ دورانی
rotational inertia U لختی دورانی
eyre U گردش دورانی
diode lamp U دیود دورانی
rotational U چرخشی دورانی
encirclement U احاطه دورانی
turbo compressor U کمپرسور دورانی
rotation inertia U لختی دورانی
moom dolly chagi U ضربه پا به عکس دورانی
kwon toul chigi U ضربه مشت دورانی
gyratory crusher U سنگ شکن دورانی
gyratory breaker U سنگ شکن دورانی
circular flow of income U گردش دورانی درامد
moom dollyo bandea dollyo chagi U ضربه پا برعکس دورانی
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
semi roller U پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycle U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycles U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycled U :بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner U پرتاب دورانی گوی بولینگ
screwing U حرکات دورانی یخهای دریایی
rotaglider U گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
departure U حرکت
progressing U حرکت
inert U بی حرکت
maneuver U حرکت
moved U حرکت
traversing U حرکت
ambulation U حرکت
progresses U حرکت
progressed U حرکت
motioning U حرکت
progress U حرکت
move U حرکت
agoing U در حرکت
motioned U حرکت
departures U حرکت
vapid U بی حرکت
haviour U حرکت
shifts U حرکت
shifted U حرکت
shift U حرکت
demeanour U حرکت
demeanor U حرکت
running U در حرکت
geste U حرکت
behaviour U حرکت
travels U حرکت
gest U حرکت
stationary U بی حرکت
traverse U حرکت
traveled U حرکت
traversed U حرکت
agog U در حرکت
afloat U در حرکت
stock-still U بی حرکت
motion U حرکت
as you were U حرکت از نو
moves U حرکت
behavior U حرکت
moveless U بی حرکت
frozen U بی حرکت
motionless U بی حرکت
behaviuor U حرکت
traverses U حرکت
travel U حرکت
hold still <idiom> U بی حرکت
scrolling U حرکت
circulations U حرکت
circulation U حرکت
stir U حرکت
stirred U حرکت
stirrings U حرکت
square move U حرکت
vowel point U حرکت
animal U حس و حرکت
animals U حس و حرکت
locomotion U حرکت
animations U حرکت
stock still U بی حرکت
stirabout U حرکت
animation U حرکت
statist U بی حرکت
stirs U حرکت
stiller U بی حرکت
immobile U بی حرکت
still U بی حرکت
motions U حرکت
sedentary U بی حرکت
oi U در حرکت
gesture U حرکت
gestured U حرکت
gesturing U حرکت
otiose U بی حرکت
on the move U در حرکت
patting U بی حرکت
stills U بی حرکت
movement U حرکت
patted U بی حرکت
pats U بی حرکت
pat U بی حرکت
stillest U بی حرکت
dynamics U مکانیک حرکت
mobile U قابل حرکت
trends U مسیر حرکت
trend U مسیر حرکت
slack U گیر در حرکت
sail U حرکت کردن
translations U حرکت انتقالی
silences U ایست بی حرکت
translation U حرکت انتقالی
silencing U ایست بی حرکت
mobiles U قابل حرکت
silenced U ایست بی حرکت
slackest U گیر در حرکت
slacks U گیر در حرکت
administrative movement U حرکت اداری
bobs U حرکت تندوسریع
bobbing U حرکت تندوسریع
bob U حرکت تندوسریع
movement U حرکت دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com