English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reverse U حرکت در جهت مخالف
reversed U حرکت در جهت مخالف
reverses U حرکت در جهت مخالف
reversing U حرکت در جهت مخالف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
counterclockwise U درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
retrothrust U تراست در جهت مخالف حرکت
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
Other Matches
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
antagonist U مخالف
alien U مخالف
oppugnant U مخالف
contradictory U مخالف
aliens U مخالف
contrary to U مخالف
irreconcilable U مخالف
foe U مخالف
contrariant U مخالف
at outs U مخالف
conflicting U مخالف
inadvisable U مخالف
dissidents U مخالف
at d. U مخالف
foes U مخالف
dissident U مخالف
antipodal U مخالف
controvertist U مخالف
oppositionist U ضد مخالف
out of keeping U مخالف
averse U مخالف
converse U مخالف
opposit U مخالف
hostile U مخالف
contra U مخالف
dissidence U مخالف
contradictions U مخالف
opponents U مخالف
conversed U مخالف
repugnant U مخالف
adverse U مخالف
with U مخالف
adversaries U مخالف
resistent U مخالف
adversary U مخالف
gyaku U مخالف
non content U مخالف
against U مخالف
contradictive U مخالف
conversing U مخالف
converses U مخالف
dissenting U مخالف
gainst U مخالف
contradiction U مخالف
unfavorable U مخالف
opponent U مخالف
oppugner U مخالف
oppositive U مخالف
antagonists U مخالف
anie U مخالف
gainsayer U مخالف
by the ears U مخالف
contrary U مخالف
diverse U مختلف مخالف
at odds <idiom> U مخالف بودن
no U منفی مخالف
reluctance U بیزاری مخالف
windbound U باد مخالف
antislavery U مخالف بردگی
anti U مخالف علیه
countered U درجهت مخالف
against nature U مخالف طبیعت
vetoed U رای مخالف
vetoes U رای مخالف
take a dim view of <idiom> U مخالف بودن
countering U درجهت مخالف
vetoing U رای مخالف
veto U رای مخالف
dis- U مخالف کردن
anti- U به معنای "مخالف "
dissenters U مخالف ناراضی
obscurantist U مخالف اصلاحات
dissenter U مخالف ناراضی
reverses U شکستنی مخالف
overthwart U بطور مخالف
antitrust U مخالف تشکیل
dissentient U مخالف معاند
countersuggestion U تلقین مخالف
dissenting opinion U نظر مخالف
antimonaechical U مخالف سلطنت
divert action U عملیات مخالف
antagonized U مخالف کردن
conned U رای مخالف
headwinds U باد مخالف
overthwart U بالحن مخالف
antipapal U مخالف پاپ
counterview U عقیده مخالف
disaccord U مخالف کردن
con U رای مخالف
The opposition parties . U احزاب مخالف
In the opposite direction . U درجهت مخالف
counter U درجهت مخالف
crosscurrent U جریان مخالف
cons U رای مخالف
defier U مخالف کننده
in the opposite direction. U در جهت مخالف
reversing U شکستنی مخالف
loggerheads U مخالف - جنگجو
oppositely U بطور مخالف
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
conning U رای مخالف
dissent U رای مخالف
bucking voltage U ولتاژ مخالف
upstream <adj.> <adv.> U مخالف جریان
against the current <adv.> U مخالف جریان
against the stream <adv.> U مخالف جریان
antagonised U مخالف کردن
contralateral muscles U عضلات مخالف
standpat U مخالف تغییر
antagonising U مخالف کردن
prevailing wind U باد مخالف
antagonize U مخالف کردن
antagonizes U مخالف کردن
vice versa U در جهت مخالف
contrary to the law U مخالف قانون
contraposition U مفهوم مخالف
crosswind U باد مخالف
antagonist U عضله مخالف
dissented U رای مخالف
dissents U رای مخالف
contradict U مخالف بودن با
aversely U بطور مخالف
adversely U بطور مخالف
antagonists U عضله مخالف
clashing U برخوردکننده مخالف
contradicted U مخالف بودن با
opponent U طرف مخالف
illegal U مخالف قانون
defiant U معاند مخالف
crosswinds U باد مخالف
contradicts U مخالف بودن با
antagonizing U مخالف کردن
anti semitism U مخالف با یهودیان
reluctate U مخالف کردن
anti-Semitism U مخالف با یهودیان
antipathy U احساس مخالف
ill humored U مخالف ترشرو
reverse U شکستنی مخالف
conflictive U مغایر مخالف
antagonises U مخالف کردن
impolitic U مخالف مصلحت
the a party U طرف مخالف
reluctancy U بیزاری مخالف
to be in the opposition U مخالف بودن
opponents U طرف مخالف
dissenting U مخالف معاند
counter ion U یون مخالف
reversed U شکستنی مخالف
contra flow U جهت مخالف
head wind U باد مخالف
c.c.c U countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
vetoes U رای مخالف دادن
reversed series generator U مولد با میدانهای مخالف
vetoed U رای مخالف دادن
wind bound U دچار باد مخالف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com