English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upthrust U حرکت بطرف بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
atop U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
upwards U بطرف بالا
upward U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
upgrade U بطرف بالا
upwell U بطرف بالا رفتن
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
overhand U بازی با دست بطرف بالا
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
starboard U بطرف راست حرکت کردن
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
upward motion U حرکت رو به بالا
fluctuating U حرکت به بالا و پایین
shift upward U حرکت به سمت بالا
fluctuation U حرکت به بالا و پایین
fluctuate U حرکت به بالا و پایین
fluctuated U حرکت به بالا و پایین
fluctuates U حرکت به بالا و پایین
upswing U حرکت به سوی بالا
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
hunting U حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
vertical U متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
jitter U خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
scroll U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
feint U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting U حرکت از میله بالا به میله پایین
feints U حرکت از میله بالا به میله پایین
square wave U باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
at U بطرف
in- U بطرف
in U بطرف
into U بطرف
levo U بطرف چپ
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
mesal U بطرف وسط
eastwards U بطرف مشرق
edgewise U بطرف لبه
aport U بطرف چپ کشتی
apporro U بطرف جلو
heavenward U بطرف اسمان
earthwards U بطرف زمین
mesail U بطرف وسط
mediad U بطرف وسط
coastwards U بطرف ساحل
onwards U بطرف جلو
coastward U بطرف ساحل
cityward U بطرف شهر
abaft U بطرف عقب
cephalad U متمایل بطرف سر
pakkorro U بطرف بیرون
manward U بطرف انسان
dorsad U بطرف پشت
downwards U بطرف پائین
earthward U بطرف زمین
to the east of U بطرف مشرق
homes U بطرف خانه
orients U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
without U بطرف خارج
homeward U بطرف منزل
to U بطرف روبطرف
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
edgeways U بطرف جلوباشد
home U بطرف خانه
forwards U بطرف جلو
on U بعلت بطرف
rearward U بطرف عقب
frontwards U بطرف جلو
toward U بطرف نسبت به
with U بطرف درجهت
frontward U بطرف جلو
riverward U بطرف رودخانه
front U بطرف جلو روکردن به
nobbling U بطرف خود اوردن
northeastward U بطرف شمال شرقی
nobble U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
gravitate U متمایل شدن بطرف
athwart U از طرفی بطرف دیگر
stern ward U بطرف عقب کشتی
nobbles U بطرف خود اوردن
gravitates U متمایل شدن بطرف
northwestwards U بطرف شمال غربی
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
southeastward U بطرف جنوب شرقی
adaxial U متمایل بطرف محور
cephalad U متمایل بطرف راس
southern U جنوبا بطرف جنوب
gravitated U متمایل شدن بطرف
stern wards U بطرف عقب کشتی
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
gravitating U متمایل شدن بطرف
fronting U بطرف جلو روکردن به
ashore U بکنار بطرف ساحل
outward U بطرف خارج بیرونی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
deasil U متمایل بطرف راست
leans U تکیه دادن بطرف
inboard U بطرف مرکز کشتی
lean U تکیه دادن بطرف
outwards U بطرف خارج بیرونی
downstroke U ضربه بطرف پایین
astern U بطرف عقب پسین
leaned U تکیه دادن بطرف
phototropism U گرایش بطرف نور
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
downswing U نوسان بطرف پایین
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
evanesce U بطرف صفر میل کردن
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
bate U بال زدن بطرف پایین
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
adductor U تمایل عضو بطرف محور
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
pull U بطرف خود کشیدن کشش
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com