Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on the move
<idiom>
U
حرکت از مکانی به مکان دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
otherwhere
U
در مکان دیگر
cursor movement keys
U
کلیدهای حرکت مکان نما
horizontal tab
U
حرکت مکان نما به صورت افقی
rate joystick
U
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
cursor tracking
U
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
dragging
U
روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
tabbing
U
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
peek
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement
U
اختلاف مکان تغییر مکان
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
chasse
U
نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
slewing
U
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
end around
U
تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
locative
U
مکانی
regional
<adj.>
U
مکانی
local
<adj.>
U
مکانی
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
location chart
U
نگاره مکانی
locals
U
مکانی شهری
local
U
مکانی موضعی
locals
U
مکانی موضعی
local
U
مکانی شهری
parabola
U
قطع مکانی
locative
U
حالت مکانی
parabolas
U
قطع مکانی
position habit
U
عادت مکانی
place value
U
ارزش مکانی
place utility
U
مطلوبیت مکانی
position response
U
پاسخ مکانی
positional notation
U
نشان گذاری مکانی
put on the map
<idiom>
U
باعث معروف شدن مکانی
locations
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
location
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
relative
U
اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
migration
U
نقل مکان نقل مکان کردن
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
placing
U
مکان
location
U
مکان
purlieus
U
مکان جا
locations
U
مکان
placing
U
جا مکان
spaces
U
مکان
space
U
مکان
stabilizer
U
مکان
place
U
جا مکان
stabilisers
U
مکان
place
U
مکان
locus
U
مکان
places
U
جا مکان
places
U
مکان
illocal
U
بی مکان
spots
U
مکان
sited
U
مکان
sites
U
مکان
part
U
مکان
stead
U
مکان
site
U
مکان
there
U
ان مکان
spot
U
مکان
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
place of honor
U
مکان پر افتخار
ubiety
U
کیفیت مکان
place learning
U
مکان اموزی
places
U
مکان موقع
facility
U
مکان ساختمان
storage location
U
مکان ذخیره
storage location
U
مکان انباره
screen position
U
مکان صفحه
topography
U
مکان نگاری
cursors
U
مکان نما
moved
U
نقل مکان
nowheres
U
در هیچ مکان
topology
U
مکان شناسی
adverb of place
U
فرف مکان
response position
U
مکان جواب
locality
U
موضع مکان
placing
U
مکان موقع
sign position
U
مکان علامت
left shift
U
تغییر مکان به چپ
move
U
نقل مکان
topographer
U
مکان نگار
place
U
مکان موقع
moves
U
نقل مکان
clearing
U
مکان مسطح
displaciment
U
تفاوت مکان
displaciment
U
تغییر مکان
loci
U
مکان هندسی
location
U
مکان یابی
shifted
U
تغییر مکان
print position
U
مکان چاپ
displeacement of water
U
تغییر مکان اب
topologist
U
مکان شناس
memory location
U
مکان حافظه
cursor
U
مکان نما
locations
U
مکان یابی
location counter
U
مکان شمار
shifts
U
تغییر مکان
clearings
U
مکان مسطح
unit position
U
مکان واحد
locus
U
مکان هندسی
locative
U
دال بر مکان
localities
U
موضع مکان
nowhere
U
در هیچ مکان
shift
U
تغییر مکان
change of place
U
تغییر مکان
public place
U
مکان عمومی
displacement
U
تغییر مکان
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
location of industry
U
تعیین مکان صنعت
flitted
U
نقل مکان کردن
components of displacement
U
مولفههای تغییر مکان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com