Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
wastes
U
حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste
U
حرام کردن بیهوده تلف کردن
impropriate
U
بدست عام دادن
municipalize
U
بدست شهرداری دادن
to put
U
بدست امین دادن
pass on
U
دست بدست دادن
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
giveaway
U
دست بدست دادن عروس وداماد
spiritualize
U
روحانی کردن
etherealize
U
روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularising
U
غیر روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
priest
U
روحانی کشیشی کردن
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
secularize
U
غیر روحانی کردن
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
forbidden
U
حرام
tabu
U
حرام
taboo
U
حرام
unlawful
U
حرام
ill gotten
U
حرام
taboos
U
حرام
prohiibited
U
حرام
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
medulla
U
مغز حرام
taboo
U
حرام شمرده
medulla spinalis
U
مغز حرام
spinal marrow
U
مغز حرام
unlawful
U
حرام غیرقانونی
myelencephalon
U
مغز حرام
taboos
U
حرام شمرده
tabu
U
حرام شمرده
the spinal cord
U
مغز حرام
illegally
U
بطور حرام
betrayer
U
نمک به حرام
illegal
U
حرام غیرمجاز
pelf
U
مال حرام
gombeen
U
حرام خواری
medullated
U
مغز حرام دار
sleep was lost to me
U
خواب بمن حرام شد
to gain time
U
دست بدست کردن
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
spinal cord
U
مغز حرام نخاع شوکی
spinal cords
U
مغز حرام نخاع شوکی
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement
U
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complementing
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complemented
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complement
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complement
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
spiritually
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
marabou
U
روحانی
marabout
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
sacred
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
etherean
U
روحانی
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
pastor
U
پیشوای روحانی
temporal
U
غیر روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
copartnership
U
ردای روحانی
lays
U
غیر روحانی
lay
U
غیر روحانی
hymn
U
سرود روحانی
hymns
U
سرود روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
spiritual
U
روحانی معنوی
pater
U
پدر روحانی
padres
U
پدر روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
heavenliness
U
روحانی الوهیت
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
prelacy
U
حکومت روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
padre
U
پدر روحانی
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
heaven
U
خدا عالم روحانی
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
raptures
U
وجد روحانی ربایش
layman
U
شخص غیر روحانی
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
laicism
U
غیر روحانی بودن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
pith
U
مغز حرام مغز میوه
usury
U
تنزیل خواری حرام خواری
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com