Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
residual volume
U
حجم باقیمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rest
U
باقیمانده
rests
U
باقیمانده
remainder
U
باقیمانده
split
U
میلههای باقیمانده
convert
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
residue
U
باقیمانده
residues
U
باقیمانده
remain
U
مانده اثر باقیمانده
remained
U
مانده اثر باقیمانده
trace
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
gleaning
U
خده خوشههای باقیمانده پس از
residual
U
باقیمانده
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
fragment
U
قطعه باقیمانده
fragmenting
U
قطعه باقیمانده
fragments
U
قطعه باقیمانده
reminder
U
باقیمانده
reminders
U
باقیمانده
odds and ends
U
چیز باقیمانده
oddment
U
تکه و پاره چیز باقیمانده
reliquaries
U
محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary
U
محفظه عتیقه باقیمانده
remaining
U
باقیمانده
loose end
U
باقیمانده
loose ends
U
باقیمانده
leavings
U
باقیمانده
survivor
U
باقیمانده بازمانده
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
balance of the amount
U
باقیمانده مبلغ
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
bye hole
U
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
distillation residue
U
باقیمانده تقطیر
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
land tail
U
باقیمانده زمینی یکان
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
ort
U
باقیمانده غذا
par in
U
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
reliquix
U
اثار باقیمانده
relict
U
باقیمانده
remainder of the period
U
باقیمانده مدت
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
residual drawdowm
U
افت باقیمانده
residual sum of squares
U
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
residual term
U
جمله باقیمانده
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
residual variable
U
متغیر باقیمانده
residuary legatee
U
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
residue of the state
U
باقیمانده ترکه
residuum
U
باقیمانده
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
stay behind
U
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
sum of squares of residual
U
مجموع مربعات باقیمانده
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
well-preserved
U
خوب باقیمانده
long residue
U
باقیمانده
surviving dependent
U
فرد باقیمانده
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com