English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
inevitable U حتمی الوقوع بدیهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the inevitable U حتمی الوقوع
certain to happen U حتمی الوقوع
impending U قریب الوقوع
imminent U قریب الوقوع
impendent U قریب الوقوع
contingents U محتمل الوقوع
contingent U محتمل الوقوع
contingencies U محتمل الوقوع
contingency U محتمل الوقوع
impend U محتمل الوقوع بودن
potentia propinqua U امر محتمل الوقوع
potentia remota U امر نادر الوقوع
imminent U قریب الوقوع خطرناک
to stare at person in the face U قریب الوقوع بودن
indispensability U حتمی
indispensable U حتمی
imperative U حتمی
very U حتمی
categoric U حتمی
cretain U حتمی
all right U حتمی
cocksure U حتمی
imperatives U حتمی
categorical U حتمی
never failing U حتمی
absolute <adj.> U حتمی
inevitable <adj.> U حتمی
inalienable <adj.> U حتمی
unalienable <adj.> U حتمی
emergencies U حتمی
unalterable <adj.> U حتمی
emergency U حتمی
emergence U حتمی
imminent U حتمی
definite <adj.> U حتمی
indispensable <adj.> U حتمی
self-evident U بدیهی
self evident U بدیهی
apodictical U بدیهی
postulation U بدیهی
axiomatical U بدیهی
naturals U بدیهی
axiomatic U بدیهی
evident U بدیهی
immediacy U بدیهی
natural U بدیهی
incident U حتمی وابسته
incidents U حتمی وابسته
potential enemy U دشمن حتمی
indispensably U بطور حتمی
prima facie U با یک نظر بدیهی
truistic U بدیهی مبتذل
that is taken for granted U بدیهی است
secundine naturam U بدیهی است ت
trivial U کم مایه بدیهی
obviously U بدیهی است که
naturally U بدیهی است که ...
postulate U بدیهی شمرده
postulated U بدیهی شمرده
postulates U بدیهی شمرده
obvious U واضح بدیهی
It stands to reason that ... U بدیهی است که...
axiom U امر بدیهی
axiom U اصل بدیهی
axioms U امر بدیهی
postulating U بدیهی شمرده
pragmatism U بدیهی بودن
axioms U اصل بدیهی
postulation U بدیهی شمردن
self explaining U بدیهی واضح فی نفسه
matter of course U بدیهی نتیجه منطقی
it is obvious that U اشکار یا بدیهی است که
understood that U بدیهی است که البته
self explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
self-explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
obviousness U بدیهی بودن وضوح
death is inevitable U مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
matter of couurse U چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
The library is the obvious place for the after-dinner hours. U کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
ensures U متقاعد کردن حتمی کردن
insures U متقاعد کردن حتمی کردن
ensuring U متقاعد کردن حتمی کردن
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
insuring U متقاعد کردن حتمی کردن
ensure U متقاعد کردن حتمی کردن
ensured U متقاعد کردن حتمی کردن
it goes without saying U پرواضح است بدیهی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com