Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
symptomatic
U
حاکی از علائم مرض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
legend
U
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends
U
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
prelusive
U
حاکی
significative
U
حاکی
illation
U
حاکی
symbols
U
علائم
illative
U
حاکی
redolent
U
حاکی
symbolically
U
حاکی
symptomatic
U
حاکی
symbolic
U
حاکی
zaph dignbats
U
علائم زف
indicative
U
حاکی
significative of
U
حاکی از
hungered
[arch]
U
حاکی از گرسنگی
portending
U
حاکی بودن
portend
U
حاکی بودن
portended
U
حاکی بودن
hazard signs
U
علائم خطر
signal fidelity
U
وفاداری علائم
signal man
U
متصدی علائم
signalman
U
متصدی علائم
signal regeneration
U
باززایی علائم
representatives
U
حاکی از مشعربر
representative
U
حاکی از مشعربر
identification signs
U
علائم تشخیص
portends
U
حاکی بودن
shading symbols
U
علائم سایهای
separative
U
حاکی از جدایی
triumphal
U
حاکی از پیروزی
mathematical symbols
U
علائم ریاضی
hungry
U
حاکی از گرسنگی
epiphenomenon
U
علائم ثانویه
hungriest
U
حاکی از گرسنگی
hungrier
U
حاکی از گرسنگی
signal transformation
U
ترادیسی علائم
facing
U
علائم ریاضی
symptom
U
علائم مرض
symptoms
U
علائم مرض
reminiscent of slavery
U
حاکی از بردگی
schematic symbols
U
علائم الگویی
presageful
U
حاکی از فال بد
it is typical of
U
حاکی است بر
indication signs
U
علائم راهنمائی
illiative
U
حاکی از نتیجه
facings
U
علائم ریاضی
purporting
U
حاکی بودن از
purported
U
حاکی بودن از
purport
U
حاکی بودن از
suspicious
U
حاکی ازبدگمانی
bespeak
U
حاکی بودن از
supervisory signals
U
علائم نظارتی
symbolic string
U
رشته علائم
symbolic table
U
جدول علائم
betoken
U
حاکی بودن از
character set
U
مجموعه علائم
condemnatory
U
حاکی ازمحکومیت
control signals
U
علائم کنترلی
unexpressive
U
غیر حاکی
economic indicator
U
علائم اقتصادی
pained
U
حاکی از درد
sound signal
علائم صدا
The symptoms ( of a disease) .
U
علائم بیماری
purports
U
حاکی بودن از
smell
U
حاکی بودن از
sinusoidal signals
U
علائم سینوسی
expessive
U
حاکی نماینده
evidentiary
U
دال حاکی
erection marks
U
علائم نصب
symbolize
U
حاکی بودن از
symbolizing
U
حاکی بودن از
symbolizes
U
حاکی بودن از
symbolized
U
حاکی بودن از
bode
U
حاکی بودن از
symbolising
U
حاکی بودن از
symbolises
U
حاکی بودن از
smelled
U
حاکی بودن از
smelling
U
حاکی بودن از
smells
U
حاکی بودن از
symbolised
U
حاکی بودن از
emblazonment
U
تزئین با نشان و علائم
dual intensity
U
تاکید علائم خاص
abdicative
U
حاکی ازکناره گیری
number plates
U
پلاک علائم مشخصه
number plate
U
پلاک علائم مشخصه
baud rate
U
نسبت علائم درثانیه
emblematic
U
حاکی کنایه دار
syndrome
U
علائم مشخصه مرض
foreshadows
U
از پیش حاکی بودن از
foreshadowing
U
از پیش حاکی بودن از
foreshadowed
U
از پیش حاکی بودن از
foreshadow
U
از پیش حاکی بودن از
staggy
U
دارای علائم ونشانههای نر
significantly
U
قابل توجه حاکی از
significant
U
قابل توجه حاکی از
tablature
U
نوعی علائم موسیقی
legends
U
فهرست علائم واختصارات
legend
U
فهرست علائم واختصارات
syndromes
U
علائم مشخصه مرض
secondary
U
حاکی از زمان گذشته
liquorish
U
حاکی ازنوشابه دوستی
nomenclature
U
فهرست علائم واختصارات
pictograph
U
نشان یا علائم تصویری
prodrome
U
علائم اولیه مرض
deprecatory
U
حاکی از نارضایتی یا بی میلی
semeiotic
U
مکتب علائم رمزی
semeiotic
U
وابسته به علائم مرض
semiotic
U
مکتب علائم رمزی
semiotic
U
وابسته به علائم مرض
expressive
U
حاکی اشاره کننده
Road signs
U
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
shipped bill of exchange
U
بارنامهای که حاکی ازمحموله است
morsecode
U
علائم رمز تلگرافی مرس
sigil
U
علامت نجومی علائم رمزی
sign of aggregation
U
علائم مخصوص جمله جبری
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
hold out
U
حاکی بودن از خودداری کردن از
epiphenomenon
U
علائم بعدی و ثانوی مرض
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
signify
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
accent mark
U
یکی از علائم تکیه در موسیقی
discriminate
U
با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminates
U
با علائم مشخصه ممتاز کردن
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
discriminated
U
با علائم مشخصه ممتاز کردن
signifying
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
signifies
U
حاکی بودن از باشاره فهماندن
conspiratorial
U
حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
syndromes
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
whew
U
صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
insigne
U
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
radiant look
U
نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
insignia
U
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
symbolism
U
نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
bah
U
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
accidentalism
U
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
symbology
U
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
Follow signs for York.
به علائم شهر یورک توجه کنید.
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
traffic signal
U
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
syndrome
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
to mark good
U
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
monitor
U
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
augural
U
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
monitored
U
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
monitors
U
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
ink hard terms
U
اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
vivas
U
حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
viva
U
حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
typographies
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
wows
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
pragmatics
U
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
wowing
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
typography
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
open vertict
U
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
closed circuit
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
flowchart text
U
اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
closed circuits
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
annular
U
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
homeopathy
U
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
attestation clause
U
ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
phonetician
U
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
umbrella
U
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw
U
قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
wire matrix printer
U
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
abram's law
U
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
analphabet
U
حاکی از بیسوادی بیسوادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com