English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clericality U حالت یانشان روحانیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blazonry U علامت یانشان نجابت خانوادگی
beacons U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
flares U چراغ یانشان دریایی نمایش
flare U چراغ یانشان دریایی نمایش
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
the clergy U روحانیت
spiritusoity U روحانیت
ghostliness U روحانیت
spiritualty U روحانیت
spiritualization U روحانیت
spiritulity U روحانیت
spirituality U روحانیت
habit U لباس روحانیت
clericalism U وابستگی به روحانیت
habits U لباس روحانیت
lays U خارج از سلک روحانیت
lay U خارج از سلک روحانیت
honourable mentions U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
ethereality U خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
attitudes U حالت
febricity U حالت تب
mood U حالت
feverishness U حالت تب
stances U حالت
phase U حالت
situations U حالت
situation U حالت
moods U حالت
phases U حالت
phased U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
manner U حالت
stance U حالت
disposition U حالت
attitude U حالت
glass eyed U بی حالت
posturing U حالت
postures U حالت
if U حالت
estates U حالت
ill conditioned U بد حالت
line condition U حالت خط
case U حالت
cases U حالت
self U حالت
estate U حالت
predicaments U حالت
makes U حالت
make U حالت
postured U حالت
posture U حالت
temper U حالت
tempered U حالت
tempers U حالت
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
idiocrasy U حالت
predicament U حالت
temperaments U حالت
state U حالت
status U حالت
states U حالت
state- U حالت
stated U حالت
unexpressive U بی حالت
fettle U حالت
condition U حالت
temperament U حالت
grain U حالت
stating U حالت
eigenstate U حالت انرژی
eburnation U حالت عاجی
expressive eyes U چشمان با حالت
free wheeling U حالت خلاصی
drowsihead U حالت نیمخواب
drive state U حالت سائقی
fugitiveness U حالت شخص
energy state U حالت انرژی
feminineness U حالت زنانه
facial expression U حالت چهره
feminity U حالت زنانه
febile U دارای حالت تب
excited state U حالت برانگیخته
exceptional case U حالت استثنایی
final state U حالت پایانی
equilibrium state U حالت تعادل
equation of state U معادله حالت
erectness U حالت عمودی
gas phase U حالت گازی
ignition condition U حالت احتراق
in a state of depression U در حالت افسردگی
in form U خوش حالت
inactive status U حالت انتساب
incipience U حالت نخستین
incipincy U حالت نخستین
initial state U حالت اغازی
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
isopiestic U حالت فشارمتعادل
idle position U حالت سکون
idiocrasy U حالت مخصوص
glassy state U حالت شیشهای
vitreus state U حالت شیشهای
goutiness U حالت نقرسی
gen U حالت مالکیت
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
heat proof quality U حالت نسوزی
humanness U حالت انسانیت
i.c. U حالت اولیه
iciness U حالت یخی
jussive U حالت امری
dative U حالت برایی
defensive U حالت تدافع
genitive U حالت اضافه
worst-case scenario U بدترین حالت
worst case scenario U بدترین حالت
sulkily U با حالت قهر
accusative U حالت مفعولی
accidentalness U حالت اتفاقی
acedia U حالت خ-لسه
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
affectedly U با حالت بخودگرفته
affectivity U حالت عاطفی
amentia U حالت هذیان
borderline state U حالت مرزی
thirstily U با حالت تشنگی
possessive U حالت اضافه
possessives U حالت اضافه
domesticity U حالت اهلی
fluidity U حالت مایعی
resilience U حالت ارتجاعی
crudely U در حالت خامی
nervousness U حالت عصبانی
defensively U با حالت تدافع
defensively U حالت دفاعی
milkiness U حالت شیری
answer mode U حالت جواب
answer mode U حالت پاسخ
colloidal state U حالت کلوییدی
command mode U حالت فرماندهی
conjugality U حالت زناشویی
continuum state U حالت پیوستار
conversational mode U حالت محاورهای
corresponding state U حالت متنافر
counterpoise U حالت تعادل
creaminess U حالت سرشیری
deadness U حالت مرده
deliverable state U در حالت تحویل
deplorble condltion U حالت زار
doubtfulness U حالت تردید
doughiness U حالت خمیری
downiness U حالت کرکی
antisepsis U حالت ضد عفونی
arborescence U حالت شاخهای
atilt U با حالت حمله
automatism U حالت خودکاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com