English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Supposing we do not succeedd, then waht? U حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forth U از حالا
not yet <adv.> U نه تا حالا
till now U تا حالا
seeing that U حالا که
now U حالا
henceforward <adv.> U از حالا به بعد
from now on <adv.> U از حالا به بعد
henceforth <adv.> U از حالا به بعد
even now U حالا حتی
upbeat U موفق
lucrative U موفق
successful U موفق
successful <adj.> U موفق
prosperous U موفق
throve U موفق شد
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
Right now . U همین الان ( حالا)
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
My turn! U حالا نوبت منه!
have it made <idiom> U موفق بودن
go over well <idiom> U موفق بودن
come off <idiom> U موفق شدن
to go wrong U موفق نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to pull through U موفق شدن
I made good my escape . U موفق به فرار شد
to come through U موفق شدن
sure-fire U حتما موفق
to make a shift U موفق شدن
to fall through U موفق نشدن
attained U موفق شدن
attaining U موفق شدن
attain U موفق شدن
make a hit <idiom> U موفق شدن
hot hand U پرتاب موفق
attains U موفق شدن
wow U موفق شدن
fay U موفق شدن
arriving U موفق شدن
arrives U موفق شدن
arrived U موفق شدن
arrive U موفق شدن
wows U موفق شدن
wowing U موفق شدن
wowed U موفق شدن
Please turn left now. U لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
That's the end of that! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
It's all over now! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
two-way U موفق در حمله و دفاع
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
manage to do it U موفق بانجام ان شدن
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
There has as yet been no confirmation. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
So that is what it is ! So I see! U آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم )
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
He is like that. U او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد]
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
That's (just) the way it [life] goes. U زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
hits U جستجوی موفق در پایگاه داده
succeeds U موفق شدن نتیجه بخشیدن
prosper U رونق یافتن موفق شدن
prospering U رونق یافتن موفق شدن
prospers U رونق یافتن موفق شدن
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
nojoy U موفقیتی نیست موفق نشدم
put across U باحقه بازی موفق شدن
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
prospered U رونق یافتن موفق شدن
to come up in the world U موفق شدن [در زندگی یا شغل]
to go places U موفق شدن [در زندگی یا شغل]
succeed U موفق شدن نتیجه بخشیدن
hit U جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting U جستجوی موفق در پایگاه داده
connect U ضربه موفق در پایگاه دوم
connects U ضربه موفق در پایگاه دوم
convert U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converted U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converting U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converts U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
succeeded U موفق شدن نتیجه بخشیدن
I could never make her understand . U هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
to get sight of a person U موفق بدیدن کسی شدن
turn the trick <idiom> U درکاری که میخواست موفق شدن
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
smash hit <idiom> U نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
to get any ones speech U موفق بشنیدن نطق کسی شدن
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
i managed to do it U موفق شدم که ان کار را انجام دهم
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
We've never had it so good. <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
The party is over! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
It appears questionable whether he will manage to do that. U بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. U حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
to strike oil U کامیاب شدن موفق شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com