English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auxiliary memory U حافظ کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
preserver U حافظ
shields U حافظ
shield U حافظ
retentive U حافظ
keepers U حافظ
patrons U حافظ
hip pad U حافظ
keeper U حافظ
patron U حافظ
cheerio U خدا حافظ
adieu U خدا حافظ
adieus U خدا حافظ
so long U خدا حافظ
adieux U خدا حافظ
bye bye U خدا حافظ
fare you well U خدا حافظ
aloha U خدا حافظ
good bye U خدا حافظ
bon voyage U خدا حافظ
good by U خدا حافظ بدرود
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
tension adjuster حافظ کشش طناب
neuroglia U بافت حافظ عصب
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
fare thee well U خوش باش خدا حافظ
bolsters U تکیه گاه حافظ دهانه پل
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
maecenas U حامی و حافظ علم وادب
bolstered U تکیه گاه حافظ دهانه پل
bolster U تکیه گاه حافظ دهانه پل
mainsheet U طناب حافظ بادبان اصلی
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
polyzoarium U کلنی مرجانی یا استخوان بندی حافظ ان
totemist U معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
lar U نام یکی از ارواح حافظ خانه
totemite U معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
mnemonics U دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
utilidor U لوله حافظ سیم یا لولههای فلزی
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
subsidiary U کمکی
subsidiaries U کمکی
auxiliaries U کمکی
auxiliary U کمکی
ancillary U کمکی
supplementary U کمکی
secondary U کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
interpole U قطب کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
commutating pole U قطب کمکی
by pass valve U شیر کمکی
relieving arch U طاق کمکی
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
booster pump U پمپ کمکی
booster magneto U دینام کمکی
communicating pole U قطب کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
split pole motor U موتور کمکی
slack variable U متغیر کمکی
accommodator U کارگر کمکی
prony motor U موتور کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
accessory U لوازم کمکی
sabot U خرج کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
user interface U میانجی کمکی
operating supplies U مواد کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
sabot U خرج موشکی کمکی
igniter pad U کیسه خرج کمکی
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
interpole motor U موتور با قطب کمکی
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
mace utilities U برنامه کمکی میس
pitman U عضو گروه کمکی
lee helm U سکان کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
table utility U برنامه کمکی جدولی
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
aiding U کمک وسایل کمکی
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
wills U فعل کمکی "خواهم "
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
guiding U عضلات کمکی مجاور
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
accessory cells یاخته های کمکی
aid U کمک وسایل کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
willed U فعل کمکی "خواهم "
will U فعل کمکی "خواهم "
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
registers U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux U در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road U راه دستیابی راه کمکی
ignition anode U اند کمکی اند احتراق
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com