English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purfle U حاشیه دوزی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pinwork U کوک برجستهء حاشیه دوزی وبرودری دوزی
fancywork U حاشیه دوزی برودره دوزی
drawnwork U حاشیه دوزی
sewing U حاشیه دوزی
purfle U ارایش حاشیه دوزی
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
froufrou U حاشیه دوزی حشو وزوائد
soutache U حاشیه دوزی زری ویراق لباس
needle work U سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
lacing U یراق دوزی ملیله دوزی
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
serge U ته دوزی کردن
patches U وصله دوزی کردن
broider U ملیله دوزی کردن
needle U سوزن دوزی کردن
braids U قیطان دوزی کردن
embroidered U قلاب دوزی کردن
embroider U قلاب دوزی کردن
needled U سوزن دوزی کردن
braided U قیطان دوزی کردن
needles U سوزن دوزی کردن
braid U قیطان دوزی کردن
embroidering U قلاب دوزی کردن
filigree U ملیله دوزی کردن
oversew U ترکی دوزی کردن
needling U سوزن دوزی کردن
embroiders U قلاب دوزی کردن
patch U وصله دوزی کردن
to sew overhand U ترکی دوزی کردن
cobbles U سنگ فرش کردن پینه دوزی
laces U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
cobble U سنگ فرش کردن پینه دوزی
lace U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
frets U گلابتون دوزی کردن اخم کردن
fret U گلابتون دوزی کردن اخم کردن
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
border U حاشیه دار کردن
bordering U حاشیه دار کردن
purfle U حاشیه راتزئین کردن
fringe U حاشیه دار کردن
fringes U حاشیه دار کردن
bordered U حاشیه دار کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins U اندک حاشیه دار کردن
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margin U اندک حاشیه دار کردن
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
flounce U چین دار کردن حاشیه لباس
flounced U چین دار کردن حاشیه لباس
flounces U چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing U چین دار کردن حاشیه لباس
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
left justification U زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
indenting U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indent U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
lacevi U بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
taping U ته دوزی
overcast stilch U سر دوزی
broidery U گل دوزی
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
needle point U کانوا دوزی
dress making U زنانه دوزی
glare U چشم دوزی
glared U چشم دوزی
glares U چشم دوزی
patchery U پینه دوزی
fancywork U توری دوزی
embroiders U برودره دوزی
lacet U قیطان دوزی
patchwork U وصله دوزی
linings U استر دوزی
embroider U برودره دوزی
picot U قلاب دوزی
embroidered U برودره دوزی
filigree U ملیله دوزی
lining U استر دوزی
embroidering U برودره دوزی
tapestries U ملیله دوزی
tapestry U ملیله دوزی
broidery U ملیله دوزی
couching U یکجورقلاب دوزی
netting U توری دوزی
overhand U ترکی دوزی
roping U طناب دوزی
passementerie U گلابتون دوزی
conformator U فنرکلاه دوزی
overcast stilch U پاک دوزی
applique U تکه دوزی
pointlace U ملیله دوزی
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
needle lace U کار سوزن دوزی
sackcloth U پارچه کیسه دوزی
filigreed U ملیله دوزی شده
knotwork U یکجورسوزن دوزی یاقلابدوزی
needlework U کار سوزن دوزی
ice wool U کرک قلاب دوزی
arras U پردهء قلاب دوزی
glare effect U اثر چشم دوزی
sackings U پارچه کیسه دوزی
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
arras U نقاشی طراحی قلاب دوزی
fourragere U بند قیطان دوزی شده
rosettes U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
featherstitch U کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
rosette U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
accessory stitches U چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
margins U حاشیه
braids U حاشیه
marginal U حاشیه
braided U حاشیه
draught U حاشیه
marginally U در حاشیه
draft U حاشیه
margin U حاشیه
list U حاشیه
rim U حاشیه
brink U حاشیه
outskirt U حاشیه
rand U حاشیه
skirter U حاشیه رو
border U حاشیه زه
border U حاشیه
skirt U حاشیه
skirted U حاشیه
skirts U حاشیه
gloss U حاشیه
bordering U حاشیه
verge U حاشیه
frilling U حاشیه
bordered U حاشیه
rims U حاشیه
verges U حاشیه
bordering U حاشیه زه
postil U حاشیه
bordered U حاشیه زه
fimbriation U حاشیه
marge U حاشیه
margine U حاشیه
selvedge U حاشیه
marginate U حاشیه
border line U خط حاشیه
selvage U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
margent U حاشیه
listel U حاشیه
fringe U حاشیه
fringes U حاشیه
brim U حاشیه
marginal note U حاشیه
brimming U حاشیه
brims U حاشیه
brimmed U حاشیه
braid U حاشیه
apostil U حاشیه
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
frieze U حاشیه ارایشی
annotation U حاشیه نویسی
annotations U حاشیه نویسی
kerbs U حاشیه پیاده رو
emarginate U برداشتن حاشیه از
scholiast U حاشیه نویس
rims U لبه حاشیه
fixing U حاشیه ریشه
bordered U حاشیه گذاشتن
impluse margine U حاشیه ایمپولز
buffer distance U حاشیه امنیت
edging U حاشیه یابی
offset U حاشیه صحافی
hems U حاشیه دارکردن
friezes U حاشیه ارایشی
hemming U حاشیه دارکردن
border U حاشیه گذاشتن
marge U حاشیه دارکردن
offsetting U حاشیه صحافی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com