English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have an old head on young shoulders <idiom> U جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elders U بزرگترها
he obeys his superiors U بزرگترها یا روسای خودرااطاعت میکند
yonker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox U جوان ژیگولو جوان جلف
princock U جوان ژیگولو جوان جلف
lasses U زن جوان
young U جوان
dell U زن جوان
molls U زن جوان
lass U زن جوان
youths U جوان
youth U جوان
young persons U جوان
dells U زن جوان
younger U جوان
adolescents U جوان
beardless U جوان
yoth U جوان
moll U زن جوان
adolescent U جوان
juvenescent U نو جوان
frying U جوان
fry U جوان
fries U جوان
callant U جوان
callan U جوان
peachick U جوان خودفروش
lionet U شیر جوان
youngish U جوان وار
punks U جوان ولگرد
nags U اسب جوان
youngish U نسبتا جوان
playboy U جوان دخترباز
insenescible U همیشه جوان
swain U جوان روستایی
puss U دخترک زن جوان
playboys U جوان عیاش
punk U جوان ولگرد
playboy U جوان عیاش
playboys U جوان دخترباز
juvenescent U جوان شونده
nagged U اسب جوان
rejuvenation U جوان سازی
youthful U جوان باطراوت
floozy U زن جوان بوالهوس
ephebophilia U جوان خواهی
snot U جوان گستاخ
boyo U پسربچه جوان
beau U جوان شیک
to die young U جوان مردن
juvenescent U تازه جوان
young smith U اسمیت جوان
trull U دختر جوان
yong lion U شیر جوان
young and old U پیر و جوان
gigolo U جوان جلف
gigolos U جوان جلف
immature soil U خاک جوان
young population U جمعیت جوان
nag U اسب جوان
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
juvenescence U حالت جوان شدن
[be] no chicken U دیگر جوان نبودن
to wear one's years well U خوب ماندن جوان
sow U ماده خوک جوان
sowed U ماده خوک جوان
sows U ماده خوک جوان
young turk U افسر جوان افراطی
rejuvenating U دوباره جوان کردن
cora U [سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
rejuveoize U دوباره جوان شدن
rejuvenation U دوباره جوان سازی
yoth U شخص جوان جوانمرد
skipjack U جوان ژیگولووخود نما
fillies U دختر شوخ و جوان
hooligan U جوان اوباش صفت
youths U شباب شخص جوان
rejuveoize U دوباره جوان کردن
youth U شباب شخص جوان
hooligans U جوان اوباش صفت
filly U دختر شوخ و جوان
rejuvenesce U دوباره جوان شدن
agerasia U پیر جوان نما
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
chaperon U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon U همراه دختران جوان رفتن
You are 5 years younger than me. U شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
cocotte U زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
spring chicken <idiom> U شخص جوان (بصورت منفی)
She doesnt like that young man. U از آن جوان خوشش نمی آید
chaperons U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons U همراه دختران جوان رفتن
He is not young anymore. U او [مرد] دیگر جوان ن [یست] .
chaperones U همراه دختران جوان رفتن
chaperone U همراه دختران جوان رفتن
chaperone U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
junker U جوان نجیب زاده المانی
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
maid U دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
johnny U جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
maids U دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
kitties U دختر جوان زن سبک و جلف
kitty U دختر جوان زن سبک و جلف
sylphid U زن جوان وزیبا وباریک اندام
gill flirt U زن جوان سبک وهرزه دخترول
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
fuzz U ریش تازه جوان کرکی شدن
oaks U مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
adonic U جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
chaperones U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
an unlicked cub U جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
chaperons U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
chaperon U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperone U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
hope chest U جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant U کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
duenna U زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
passanger U شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
reformatory schools U کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil U [ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
sugar daddy <idiom> U پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
pullets U جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet U جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
to hold U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to have U داشتن
owned U داشتن
have U داشتن
bears U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
to have possession of U داشتن
having U داشتن
bears U در بر داشتن
to possess U داشتن
doubt U شک داشتن
to be feverish U تب داشتن
relieve U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
lacked U کم داشتن
possessing U داشتن
lacks U کم داشتن
possesses U داشتن
own U داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com