English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylit U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
comebacks U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
counterplea U جواب رد
riposte U جواب
comeback U جواب
recalcitrancy U جواب رد
response U جواب
rejoinder U جواب
rejoinders U جواب
repost U جواب
responses U جواب
resolvent U جواب
antiphony U جواب
riposted U جواب
ripostes U جواب
riposting U جواب
recalcitrance U جواب رد
reply U جواب
replied U جواب
replies U جواب
replying U جواب
in reply to U در جواب
irreprovable U بی جواب
an abrupt answer U جواب تند
send away U جواب دادن
answer mode U حالت جواب
answerable U جواب دار
reply paid U جواب قبول
interlocutor U جواب دهنده
to give the mitten U جواب کردن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
undertaking U جواب گو مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
undertaker U جواب گو مسئول
nope U جواب منفی
to make a response U جواب دادن
unanswerable U جواب ناپذیر
responsory U جواب جماعت
responds U جواب دادن
response position U مکان جواب
snip snap U جواب زیرکانه
responded U جواب دادن
respond U جواب دادن
answer pennant U پرچم جواب
interlocutors U جواب دهنده
question answer U سئوال- جواب
answered U : جواب پاسخ
A correct answer. U جواب صحیح
The wrong answer. U جواب غلط
irrefragably U بطور بی جواب
toss off <idiom> U حاضر جواب
answering U : جواب پاسخ
A straightforward answer. U جواب سر راست
have it <idiom> U به جواب رسیدن
answers U : جواب پاسخ
voice response U جواب صوتی
counter memorial U جواب یادداشت
brusque U پیش جواب
recitative U جواب دادن
favourable U جواب مساعد
answer U : جواب پاسخ
auto answer U خود جواب
rebutted U جواب متقابل دادن
sallies U جواب سریع و زیرکانه
sally U جواب سریع و زیرکانه
rebutting U جواب متقابل دادن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
rebut U جواب متقابل دادن
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution U جواب منحصر بفرد
to return a greeting U جواب سلام دادن
retorts U جواب متقابل تلافی
telephone responder U جواب دهنده تلفن
rebuts U جواب متقابل دادن
sockdologer U اتمام حجت جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
repartee U جواب شوخی امیز
Touché! U خوب جواب دادی!
corespondent U مسئول جواب گویی
retort U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
answer U جواب احتیاج را دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
have her cable U لنگر جواب دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
reply U جواب شفاهی دفاعیه
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
replying U جواب شفاهی دفاعیه
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
answer U جواب دادن از عهده برامدن
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
answered U جواب دادن از عهده برامدن
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
elucidated U روشن
in a good light U روشن
elucidate U روشن
moonlit U روشن
elucidates U روشن
elucidating U روشن
on/off U روشن
vivid U روشن
clear-cut U روشن
diaphanous U روشن
on U روشن
sharp cut U روشن
perspicuous U روشن
clear cut U روشن
cloudless U روشن
luculent U روشن
litten U روشن
eyebright U روشن
fogless U روشن
furbisher U روشن گر
eidetic U روشن
alight U روشن
alighted U روشن
alighting U روشن
alights U روشن
shriller U روشن
shrillest U روشن
legible U روشن
nitid U روشن
shrill U روشن
set U روشن
clears U روشن
clearest U روشن
clearer U روشن
sunny U روشن
sunniest U روشن
clear U روشن
definite U روشن
express U روشن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com