Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irresponsive
U
جواب ندهنده بی جواب
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight
U
روز روشن روشن کردن
illuminati
U
روشن ضمیران روشن فکران
daylit
U
روز روشن روشن کردن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
comebacks
U
جواب
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
counterplea
U
جواب رد
riposte
U
جواب
comeback
U
جواب
recalcitrancy
U
جواب رد
response
U
جواب
rejoinder
U
جواب
rejoinders
U
جواب
repost
U
جواب
responses
U
جواب
resolvent
U
جواب
antiphony
U
جواب
riposted
U
جواب
ripostes
U
جواب
riposting
U
جواب
recalcitrance
U
جواب رد
reply
U
جواب
replied
U
جواب
replies
U
جواب
replying
U
جواب
in reply to
U
در جواب
irreprovable
U
بی جواب
an abrupt answer
U
جواب تند
send away
U
جواب دادن
answer mode
U
حالت جواب
answerable
U
جواب دار
reply paid
U
جواب قبول
interlocutor
U
جواب دهنده
to give the mitten
U
جواب کردن
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
undertaking
U
جواب گو مسئول
undertakers
U
جواب گو مسئول
undertaker
U
جواب گو مسئول
nope
U
جواب منفی
to make a response
U
جواب دادن
unanswerable
U
جواب ناپذیر
responsory
U
جواب جماعت
responds
U
جواب دادن
response position
U
مکان جواب
snip snap
U
جواب زیرکانه
responded
U
جواب دادن
respond
U
جواب دادن
answer pennant
U
پرچم جواب
interlocutors
U
جواب دهنده
question answer
U
سئوال- جواب
answered
U
: جواب پاسخ
A correct answer.
U
جواب صحیح
The wrong answer.
U
جواب غلط
irrefragably
U
بطور بی جواب
toss off
<idiom>
U
حاضر جواب
answering
U
: جواب پاسخ
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
have it
<idiom>
U
به جواب رسیدن
answers
U
: جواب پاسخ
voice response
U
جواب صوتی
counter memorial
U
جواب یادداشت
brusque
U
پیش جواب
recitative
U
جواب دادن
favourable
U
جواب مساعد
answer
U
: جواب پاسخ
auto answer
U
خود جواب
rebutted
U
جواب متقابل دادن
sallies
U
جواب سریع و زیرکانه
sally
U
جواب سریع و زیرکانه
rebutting
U
جواب متقابل دادن
He answered nothing.
U
اصلا جواب نداد
A crushing reply(retort).
U
جواب دندان شکن
In response (reply) to your letter.
U
در جواب نامه تان
To dismiss(sack,discharge)someone.
U
کسی را جواب کردن
rebut
U
جواب متقابل دادن
unansweable
U
بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution
U
جواب منحصر بفرد
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
retorts
U
جواب متقابل تلافی
telephone responder
U
جواب دهنده تلفن
rebuts
U
جواب متقابل دادن
sockdologer
U
اتمام حجت جواب
sockdolager
U
اتمام حجت جواب
talk back
<idiom>
U
بی ادبانه جواب دادن
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
flea in one's ear
<idiom>
U
جواب دندان شکن
repartee
U
جواب شوخی امیز
Touché!
U
خوب جواب دادی!
corespondent
U
مسئول جواب گویی
retort
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل دادن
answered
U
جواب احتیاج را دادن
answer
U
جواب احتیاج را دادن
answers
U
جواب احتیاج را دادن
to meet
U
[به نیازی]
جواب دادن
answering
U
جواب احتیاج را دادن
replied
U
جواب شفاهی دفاعیه
counterclaim
U
جواب به ادعای شاکی
to comply
[with]
U
[به نیازی]
جواب دادن
have her cable
U
لنگر جواب دادن
replies
U
جواب شفاهی دفاعیه
reply
U
جواب شفاهی دفاعیه
counterbid
U
جواب خریداربه فروشنده
replying
U
جواب شفاهی دفاعیه
to accommodate
U
[به نیازی]
جواب دادن
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
antiphony
U
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
answers
U
جواب دادن از عهده برامدن
answering
U
جواب دادن از عهده برامدن
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
meet some one's objections
U
به ایرادات کسی جواب دادن
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
replying
U
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
U
پاسخ دادن جواب کتبی
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
replies
U
پاسخ دادن جواب کتبی
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
audio response device
U
دستگاه جواب دهنده سمعی
improvisator
U
بدیهه ساز حاضر جواب
answered
U
جواب دادن از عهده برامدن
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
replied
U
پاسخ دادن جواب کتبی
explaining
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
countered
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
countering
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
A sharp note(reply).
U
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
This does not satisfy me.
U
این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon
U
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transpondor
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
elucidated
U
روشن
in a good light
U
روشن
elucidate
U
روشن
moonlit
U
روشن
elucidates
U
روشن
elucidating
U
روشن
on/off
U
روشن
vivid
U
روشن
clear-cut
U
روشن
diaphanous
U
روشن
on
U
روشن
sharp cut
U
روشن
perspicuous
U
روشن
clear cut
U
روشن
cloudless
U
روشن
luculent
U
روشن
litten
U
روشن
eyebright
U
روشن
fogless
U
روشن
furbisher
U
روشن گر
eidetic
U
روشن
alight
U
روشن
alighted
U
روشن
alighting
U
روشن
alights
U
روشن
shriller
U
روشن
shrillest
U
روشن
legible
U
روشن
nitid
U
روشن
shrill
U
روشن
set
U
روشن
clears
U
روشن
clearest
U
روشن
clearer
U
روشن
sunny
U
روشن
sunniest
U
روشن
clear
U
روشن
definite
U
روشن
express
U
روشن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com