Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
goldbrick
U
جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seconded
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
fast moving stock
U
کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader
U
کالایی که با ضرر فروخته میشود
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
bundled software
U
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
turnover
U
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
bundling
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
tea is sold by the kilogramme
U
چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unbundled
U
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
run duration
U
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
univalent
U
یک ارزشی
two valued
U
دو ارزشی
single valued
U
تک ارزشی
trivalent
U
سه ارزشی
ad velorem
U
ارزشی
worth a cent
<idiom>
U
با هر ارزشی
value judgements
U
قضاوت ارزشی
multivalued
U
چند ارزشی
monobasic acid
U
اسید یک ارزشی
quadrivalent
U
چهار ارزشی
value judgement
U
قضاوت ارزشی
value trace
U
اثر ارزشی
value judgment
U
داوری ارزشی
it is of little worth
U
چندان ارزشی ندارد
foreign value system
U
نظام ارزشی بیگانه
on the block
<idiom>
U
فروخته شده
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
under the counter
<idiom>
U
مخفیانه فروخته شدن
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
over the counter
U
خارج از بورس فروخته شده
outside
[stock exchange]
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
over-the-counter
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
avoirdupois
U
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
ex. dividend
سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
price as natural ice
U
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
thirds
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
subject to being unsold
U
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
foreign excess
U
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
normative economics
U
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
stoppage in transitu
U
حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
per pro
U
بجای
in his stead
U
بجای او
in lieu of
U
بجای
in payment of
U
بجای
in the room of
U
بجای
in return for
U
بجای
vice-
U
بجای
in exchange for
U
بجای
vices
U
بجای
instead of
U
بجای
lieu
U
بجای
vises
U
بجای
vice
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
for
U
بجای از طرف
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
stead
U
بجای بعوض
quid pro quo
U
بجای عوض
instead
U
بجای اینکه
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
elsewhere
U
بجای دیگر
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
in somebody's place
U
بجای کسی
in place of
U
بجای درعوض
quid pro quos
U
بجای عوض
instead of celebrating
U
بجای جشن
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averaging
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
back to your seats
U
برگردید بجای خود
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
on your marks
U
فرمان بجای خود
take your mirks
U
فرمان بجای خود
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
suffix notation
U
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
throughput
U
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
mastered
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
masters
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
oem
U
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
workgroup
U
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxed
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
horned scully
U
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
autos
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standard
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
auto
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquists
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ventriloquistic
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
self-
U
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com