English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flashily U جلوه کنان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rejoicingly U شادی کنان وجد کنان
inquiringly U تحقیق کنان پرسش کنان
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
vacillatingly U دل دل کنان
afoam U کف کنان
murmuringly U غر غر کنان
lingeringly U فس فس کنان
mutteringly U من من کنان
rejoicingly U خوشی کنان
refelectingly U اندیشه کنان
railingly U بدحرفی کنان
ragingly U شورش کنان
pulingly U ناله کنان
procrastinatingly U تعلل کنان
exultantly U خوشی کنان
vituperatively U سرزنش کنان
remonstratingly U نکوهش کنان
surprisedly U تعجب کنان
sneeringly U ریشخند کنان
scoffingly U ریشخند کنان
saunteringly U ولگردی کنان
twittingly U سرزنش کنان
reprovingly U سرزنش کنان
repinningly U لندلند کنان
remonstratingly U تعرض کنان
exultingly U خوشی کنان
fawningly U مداهنه کنان
jumpingly U پرش کنان
lingeringly U درنگ کنان
lingeringly U معطل کنان
loiteringly U درنگ کنان
louringly U اخم کنان
lurkingly U کمین کنان
minaciously U تهدید کنان
mockingly U ریشخند کنان
on the run U شلوق کنان
insinuatingly U اشاره کنان
haltingly U تامل کنان
poutingly U لب کلفت کنان
grumblingly U شکایت کنان
ponderingly U اندیشه کنان
glozingly U تاویل کنان
groaningly U ناله کنان
whiningly U ناله کنان
pantingly U ارزو کنان
gyringly U گردش کنان
murmuringly U ناله کنان
wailingly U شیون کنان
intriguingly U دسیسه کنان
mincingly U ناز کنان
jokingly U شوخی کنان
wonderingly U تعجب کنان
cock-a-hoop U شادی کنان
questioningly U پرسش کنان
menacingly U تهدید کنان
under one's breath <idiom> U نجوا کنان
wailingly U ناله کنان
insultingly U توهین کنان
frisky U جست وخیز کنان
at pause U مکث کنان خاموش
friskiest U جست وخیز کنان
they returned in triumph U شادی کنان برگشتند
dramatis personoe U صورت بازی کنان
revilingly U بدگویان فحاشی کنان
repinningly U ناله کنان بادلتنگی
friskier U جست وخیز کنان
jumpingly U جست وخیز کنان
interposingly U مداخله کنان بطور معترضه
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
fleeringly U استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skips U رقص کنان حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
on the run U بهر سو دوان دوندگی کنان
the miner's f. U اتحادیه یاپیمان کان کنان
skipped U رقص کنان حرکت کردن
shows U جلوه
glitzy U پر جلوه
smart U جلوه گر
resplendent U پر جلوه
expressions U جلوه
showed U جلوه
smarted U جلوه گر
show U جلوه
bravery U جلوه
smarts U جلوه گر
expression U جلوه
smarting U جلوه گر
smartest U جلوه گر
smarter U جلوه گر
gaily U پر جلوه
meretriciousness U جلوه
showing U جلوه
showings U جلوه
flaunted U جلوه
flaunt U جلوه
seeming U جلوه
manifestations U جلوه
manifestation U جلوه
sights U جلوه
flourish U جلوه
flourished U جلوه
flourishes U جلوه
flaunting U جلوه
flaunts U جلوه
showy U پر جلوه
gorgeous U با جلوه
glitziest U پر جلوه
glitzier U پر جلوه
sight U جلوه
lustrous U پر جلوه
to set off U جلوه دادن
to put forward U جلوه دادن
set off U جلوه دادن
self display U جلوه گری
resplendency U درخشندگی جلوه
resplendence U درخشندگی جلوه
coloratura U زیر و بم و جلوه
to show up U جلوه گر شدن
glitz U هر چیز پر جلوه
coloraturas U زیر و بم و جلوه
emblazonry U جلوه دادن
pomposity U جلوه وشکوه
panache U خودنمایی جلوه
highlighting U جلوه دادن
lustre U جلوه درخشش
displaying U جلوه نمایاندن
gloss U جلوه فاهر
emotional expression U جلوه هیجانی
exhibitive U جلوه دهنده
withers U جلوه گاه
luster U جلوه درخشش
show off U جلوه دادن
displays U جلوه نمایاندن
show-off U جلوه دادن
show-offs U جلوه دادن
display U جلوه نمایاندن
displayed U جلوه نمایاندن
looming U جلوه گری ازدور
loom U جلوه گری ازدور
worsens U بدتر جلوه دادن
loomed U جلوه گری ازدور
worsening U بدتر جلوه دادن
flashes U بروز ناگهانی جلوه
parade U نمایش با شکوه جلوه
paraded U نمایش با شکوه جلوه
parades U نمایش با شکوه جلوه
parading U نمایش با شکوه جلوه
worsen U بدتر جلوه دادن
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
worsened U بدتر جلوه دادن
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
looms U جلوه گری ازدور
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
display highlighting U جلوه دادن تصویر
luster U درخشیدن جلوه داشتن
cut a figure U خود را جلوه دادن
flash U بروز ناگهانی جلوه
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
dwarf U کوتاه جلوه دادن
flashed U بروز ناگهانی جلوه
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
image enhancement U جلوه دادن تصویر
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
whisperingly U به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
Ertman gul U [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
perdu or due U درحال کمین کمین کنان
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
Dudley carpet U فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
dragon sumak U طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
garden design U طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
Lenkoran medallion U ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
gulpingly U غورت غورت کنان
pulingly U جیک جیک کنان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com