Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to go on
U
جلوتر رفتن سلوک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to deport oneself
U
سلوک کردن
to demean oneself
U
سلوک کردن
to carry oneself
U
سلوک کردن
to behave ill
U
بد سلوک کردن
to conduct oneself
U
رفتاریا سلوک کردن
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
behaved
U
سلوک کردن حرکت کردن
behaves
U
سلوک کردن حرکت کردن
behaving
U
سلوک کردن حرکت کردن
behave
U
سلوک کردن حرکت کردن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
conducts
U
سلوک
deportment
U
سلوک
conducting
U
سلوک
conducted
U
سلوک
conduct
U
سلوک
behaviour
U
سلوک
demeanour
U
سلوک
farther
U
جلوتر
forrarder
U
جلوتر
haviour
U
سلوک
frontrunner
U
جلوتر
demeanor
U
سلوک
forrader
U
جلوتر
further
U
دوتر جلوتر
furthered
U
دوتر جلوتر
previous
U
اسبقی جلوتر
furthering
U
دوتر جلوتر
preengagement
U
کار جلوتر
furthers
U
دوتر جلوتر
good manners
U
حسن سلوک
behaviuor
U
سلوک اخلاق
bearing
U
رفتار سلوک
treament
U
سلوک معالجه
behavior
U
سلوک اخلاق
pole position
U
جلوتر از همه در صف
[مسابقه]
behavioral
U
وابسته به رفتار و سلوک
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
up
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
To quibble and equivocate.
U
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out
<idiom>
U
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants
U
کج رفتن کج کردن
slanted
U
کج رفتن کج کردن
slant
U
کج رفتن کج کردن
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
mopping up
U
پاک کردن رفتن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
ducked
U
زیر اب رفتن غوض کردن
duckings
U
زیر اب رفتن غوض کردن
duck
U
زیر اب رفتن غوض کردن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
pierce
U
رخنه کردن فرو رفتن
ducks
U
زیر اب رفتن غوض کردن
pierces
U
رخنه کردن فرو رفتن
get off
U
روانه کردن عقب رفتن از
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
set on
U
پیش رفتن حمله کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
get on
U
پیش رفتن کار کردن
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
fluctuate
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
to go places
U
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
waste
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypassing
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypass
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
seesaw
U
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating
U
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond
[from]
<idiom>
U
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
turn out
<idiom>
U
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way
<idiom>
U
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace .
U
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better
U
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
pace
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
sagged
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
snitches
U
کش رفتن
snitched
U
کش رفتن
snitch
U
کش رفتن
snook
U
کش رفتن
go over
U
به ان سو رفتن
to boil over
U
سر رفتن
admit
U
رفتن
mog
U
رفتن
pilfer
U
کش رفتن
pilfered
U
کش رفتن
pilfering
U
کش رفتن
pilfers
U
کش رفتن
go off
U
در رفتن
abstracting
U
کش رفتن
nim
U
کش رفتن
filched
U
کش رفتن
filches
U
کش رفتن
filching
U
کش رفتن
hang around
U
ور رفتن
snitching
U
کش رفتن
to d.deep in to
U
فر رفتن در
to skirt along the coast
U
رفتن
meddles
U
ور رفتن
jauk
U
ور رفتن
meddled
U
ور رفتن
go
U
رفتن
admits
U
رفتن
filch
U
کش رفتن
abstract
U
کش رفتن
goes
U
رفتن
admitting
U
رفتن
meddle
U
ور رفتن
departures
U
رفتن
crawls
U
رفتن
niggle
U
ور رفتن
niggled
U
ور رفتن
niggles
U
ور رفتن
crawled
U
رفتن
crawl
U
رفتن
sink
U
ته رفتن
To go
U
رفتن
fribble
U
ور رفتن
sinks
U
ته رفتن
betake
U
رفتن
make off
U
در رفتن
short-change
U
کش رفتن
hedges
U
در رفتن
to run off
U
در رفتن
going
U
رفتن
to break loose
U
در رفتن
swiping
U
کش رفتن
glom on to
U
کش رفتن
swiped
U
کش رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com