English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clatter U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brattle U صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
dish out U در بشقاب خوردن
bonks U صدای خوردن چیزی به سر
bonking U صدای خوردن چیزی به سر
bonked U صدای خوردن چیزی به سر
bonk U صدای خوردن چیزی به سر
scrunching U صدای بهم خوردن چیزی
scrunches U صدای بهم خوردن چیزی
scrunched U صدای بهم خوردن چیزی
scrunch U صدای بهم خوردن چیزی
bonked U صدای خوردن کله به چیزی
chink U صدای بهم خوردن فلز
chinks U صدای بهم خوردن فلز
chinked U صدای بهم خوردن فلز
chinking U صدای بهم خوردن فلز
bonk U صدای خوردن کله به چیزی
bonks U صدای خوردن کله به چیزی
bonking U صدای خوردن کله به چیزی
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
clacks U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clack U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacking U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacked U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
vessel U رگ بشقاب
plates U :بشقاب
plate U :بشقاب
dish U بشقاب
dishes U بشقاب
pl U بشقاب
a plate U یک بشقاب
vessels U رگ بشقاب
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
platters U بشقاب بزرگ
platter U بشقاب بزرگ
UFO U بشقاب پرنده.
dishes U در بشقاب ریختن
copperplate U بشقاب مسی
dish U در بشقاب ریختن
saucers U بشقاب کوچک
There is a plate missing. یک بشقاب کم است.
platy U شبیه بشقاب
platelike U بشقاب مانند
saucer U بشقاب کوچک
paper plate U بشقاب کاغذی
discs U بشقاب سوپاپ
disc U بشقاب سوپاپ
Frisbee U بشقاب پرنده
platefuls U بقدر یک بشقاب
plateful U بقدر یک بشقاب
UFOs U بشقاب پرنده.
plate U بقدر یک بشقاب
Frisbees U بشقاب پرنده
flying saucers U بشقاب پرنده
plates U بقدر یک بشقاب
flying saucer U بشقاب پرنده
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
paten U بشقاب نان عشای ربانی
The plate is chipped. U لبه بشقاب پریده است
faceplate U چرخ لنگر بشقاب لب تخت
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
plate rack U جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
Could we have a plate please? U ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
swishes U صدای فش فش کردن
crepitate U صدای خش خش کردن
swished U صدای فش فش کردن
swish U صدای فش فش کردن
swishing U صدای فش فش کردن
plink U صدای دق دق کردن
to blate U مع مع کردن [صدای بز]
swoosh U صدای خش خش کردن
dyes U رنگ کردن یا خوردن
dye U رنگ کردن یا خوردن
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
willowware U بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
sizzles U صدای هیس کردن
sizzling U صدای هیس کردن
sizzle U صدای هیس کردن
sizzled U صدای هیس کردن
whoosh U صدای صفیرایجاد کردن
whooshed U صدای صفیرایجاد کردن
chirr U صدای ملخ کردن
ping U صدای غژایجاد کردن
whooshing U صدای صفیرایجاد کردن
pinged U صدای غژایجاد کردن
bellow U صدای گاو کردن
pings U صدای غژایجاد کردن
bellowing U صدای غرش کردن
bellowing U صدای گاو کردن
bellowed U صدای غرش کردن
bellowed U صدای گاو کردن
keck U صدای قی کردن دراوردن
bleat U صدای بزغاله کردن
bleated U صدای بزغاله کردن
gee U صدای هی و هین کردن
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
pinging U صدای غژایجاد کردن
whooshes U صدای صفیرایجاد کردن
bleats U صدای بزغاله کردن
bleating U صدای بزغاله کردن
bellow U صدای غرش کردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
stumble U سکندری خوردن سهو کردن
to sustain a shock U ضربت خوردن وپایداری کردن
to abstain from meat U ازگوشت خوردن خوداری کردن
soaks U خیس خوردن رسوخ کردن
soak U خیس خوردن رسوخ کردن
avows U قسم خوردن وقف کردن
upstarts U یکه خوردن روشن کردن
avowing U قسم خوردن وقف کردن
avow U قسم خوردن وقف کردن
upstart U یکه خوردن روشن کردن
stumbled U سکندری خوردن سهو کردن
stumbles U سکندری خوردن سهو کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
to i. on something U به چیزی خوردن یا تصادف کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
gutting U غارت کردن حریصانه خوردن
begrudges U غبطه خوردن مضایقه کردن
guts U غارت کردن حریصانه خوردن
begrudged U غبطه خوردن مضایقه کردن
begrudge U غبطه خوردن مضایقه کردن
gut U غارت کردن حریصانه خوردن
stumbling U سکندری خوردن سهو کردن
begrudging U غبطه خوردن مضایقه کردن
muffin U نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins U نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
bellowed U صدای شبیه نعره کردن
bellow U صدای شبیه نعره کردن
bellowing U صدای شبیه نعره کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
stridulate U تولید صدای گوشخراش کردن
screeck U صدای گوشخراش ایجاد کردن
screak U صدای گوشخراش ایجاد کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
scuffed U بامشت حمله کردن مشت خوردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
scuff U بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffing U بامشت حمله کردن مشت خوردن
to work by candle light U شب کاری کردن دود چراغ خوردن
scuffs U بامشت حمله کردن مشت خوردن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
godroon U اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
whish U : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com