Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
analyse
U
جزئیات را مطالعه کردن
analysed
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyses
U
جزئیات را مطالعه کردن
analysing
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzes
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzing
U
جزئیات را مطالعه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feasability study
U
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
analyze
U
جزئیات رامطالعه کردن
karyosystematice
U
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
assay
U
مطالعه کردن
check
U
مطالعه کردن
inspect
U
مطالعه کردن
bolt
[examine]
U
مطالعه کردن
determine
U
مطالعه کردن
examine
U
مطالعه کردن
look into
U
مطالعه کردن
investigate
U
مطالعه کردن
dissect
[analyse]
U
مطالعه کردن
enquire into
U
مطالعه کردن
study
U
مطالعه کردن
explore
U
مطالعه کردن
scrutinize
U
مطالعه کردن
analyse
[British]
U
مطالعه کردن
evaluate
U
مطالعه کردن
analyze
[American]
U
مطالعه کردن
survey
U
مطالعه کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to make a study of something
U
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsiders
U
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsider
U
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered
U
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
U
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
to poreone's eyes out
U
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
conciliated
U
ارام کردن مطالعه کردن
conciliate
U
ارام کردن مطالعه کردن
conciliating
U
ارام کردن مطالعه کردن
studying
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
studies
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
conciliates
U
ارام کردن مطالعه کردن
study
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
minutie
U
جزئیات
minuitae
U
جزئیات
particular redemption
U
جزئیات
elaboration
U
جزئیات
particularity
U
جزئیات
detailing
U
جزئیات
paticular
U
جزئیات
details
U
جزئیات
detailed
U
: پر جزئیات
circumstantiality
U
جزئیات
detail
U
جزئیات
ins and outs
<idiom>
U
باتمام جزئیات
a priori
U
از کلیات به جزئیات
data item
U
جزئیات اطلاعات
in great detail
U
با جزئیات مفصل
image detail
U
جزئیات تصویرتلویزیون
analyze
U
بررسی با جزئیات
detail
U
جزئیات تفاصیل
data element
U
جزئیات اطلاعات
analyzes
U
بررسی با جزئیات
analyzing
U
بررسی با جزئیات
minutiae
U
جزئیات کم اهمیت
finical
U
متوجه جزئیات
detailing
U
جزئیات تفاصیل
analyzed
U
بررسی با جزئیات
analyse
U
بررسی با جزئیات
analysed
U
بررسی با جزئیات
analyses
U
بررسی با جزئیات
detail diagram
U
نمودار جزئیات
detail drawing
U
نقشه جزئیات
detail printing
U
چاپ جزئیات
detail file
U
فایل جزئیات
analysing
U
بررسی با جزئیات
detail file
U
پرونده جزئیات
detail drawing
U
رسم جزئیات
particulars
U
جزئیات خصوصیات مشخصات
To go into detailes.
U
وارد جزئیات شدن
detail
U
مشروح شرح جزئیات
detailing
U
مشروح شرح جزئیات
fill (someone) in
<idiom>
U
جزئیات را به شخصی گفتن
circumstantiate
U
وارد جزئیات شدن
roughly speaking
U
قطع نظراز جزئیات
detail drawing
U
نقشه کشی جزئیات
he related the particulars
U
جزئیات را شرح داد
echaustive
U
شامل همهء جزئیات
particularizing
U
باذکر جزئیات شرح دادن
punctuality
U
توجه به جزئیات وقت شناسی
particularizes
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularising
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularises
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularised
U
باذکر جزئیات شرح دادن
detail flowchart
U
نمودار جزئیات گردش برنامه
elaborate
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborated
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborates
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborating
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
particularize
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularized
U
باذکر جزئیات شرح دادن
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
basket purchase
U
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
appropriation language
U
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
study
U
مطالعه
studies
U
مطالعه
reading
U
مطالعه
extemporarily
U
بی مطالعه
extemporal
U
بی مطالعه
studying
U
مطالعه
offhanded
U
بی مطالعه
perusal
U
مطالعه
readings
U
مطالعه
offhandedly
U
بی مطالعه
etude
U
مطالعه
off hand
U
بی مطالعه
impromptu
U
بی مطالعه تصنیف
studios
U
اطاق مطالعه
studio
U
اطاق مطالعه
portable standard
U
چراغ مطالعه
praxeology
U
مطالعه رفتارانسان
studied
U
از روی مطالعه
study habits
U
عادتهای مطالعه
motion study
U
مطالعه ی حرکت
system study
U
مطالعه سیستم
surveyed
U
مطالعه مجمل
at sight
U
بی مطالعه قبلی
feasibility study
U
مطالعه امکانپذیری
unstudied
U
مطالعه نشده
survey
U
مطالعه مجمل
lucubration
U
مطالعه سخت
surveys
U
مطالعه مجمل
subjecting
U
مبحث موضوع مطالعه
to pore
[over; on]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
feasibility study
U
مطالعه امکان سنجی
subjects
U
مبحث موضوع مطالعه
thought out
U
سنجیده مطالعه شده
ethnography
U
مطالعه علمی نژادها
self study
U
مطالعه پیش خود
myrmecologyt
U
مطالعه علمی مورچگان
subjected
U
مبحث موضوع مطالعه
metallography
U
مطالعه الیاژهای فلزی
demography
U
مطالعه مهاجرت جمعیت
teppetology
U
مطالعه ریشه ای فرش
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
subject
U
مبحث موضوع مطالعه
psychognosis
U
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
U
مطالعه عمیق روانی
cella
U
[اتاق مطالعه ی راهبها]
teleology
U
مطالعه حکمت غایی
to study out
U
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
geologic survey
U
مطالعه زمین شناسی
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
criminology
U
مطالعه علمی جرم
thought-out
U
سنجیده مطالعه شده
flexible arm lamp
U
چراغ مطالعه قابل انعطاف
angiology
U
مطالعه عروق خونی و لنفی
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
capability study
U
مطالعه امکان انجام کار
humanist
U
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
studying
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
rheological
<adj.>
U
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
gastroenterology
U
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
articulated machine lamp
U
چراغ مطالعه با گردن تاشو
toponymy
U
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
integrate circuit technology
U
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
studies
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
faunist
U
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
optics
U
علم مطالعه در خواص نور
ethnology
U
علم مطالعه نژادها و اقوام
consumer research
U
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
methods of economic study
U
روشهای مطالعه علم اقتصاد
study
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
geophysical survey
U
مطالعه خواص فیزیکی زمین
skimmer
U
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
commodity approach
U
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
symbology
U
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
theogony
U
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
protohistory
U
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
semitics
U
مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
endocrinology
U
علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
crystallography
U
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
dysgenics
U
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
theogonic
U
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
helminthology
U
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
speleology
U
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com