English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
catchment area U حوزه ابریز
catchment areas U حوزه ابریز
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
bolson U حوزه ابریز بسته
basin area U حوزه ابریز رودخانه
catchment U حوزه ابریز مرزی
circuits U جریان حوزه
circuit U جریان حوزه
eolian U رسوب حاصل از جریان باد
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
catchment areas U ابریز
larmier U ابریز
weather moulding U ابریز
latrine U ابریز
gathering ground U ابریز
catchment area U ابریز
ridge U ابریز
drainage basin U ابریز
drainage area U ابریز
watercloset U ابریز
ridges U ابریز
weathering U ابریز ابچکان
latrine U ابریز همگانی
water bearer U ریزنده اب ابریز
watershed line U مرز ابریز
internal drainage U ابریز بسته
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
aquarius U ساکب الماء ابریز اکواریس
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
aquarii U ساکب الماء ابریز اکواریس
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
zone U حوزه
department U حوزه
ambit U حوزه
realms U حوزه
realm U حوزه
departments U حوزه
extent U حوزه
precincts U حوزه
zones U حوزه
presidency U حوزه
precinct U حوزه
ranges U حوزه
area U حوزه
ranged U حوزه
areas U حوزه
zero field U بی حوزه
scope U حوزه
jurisdication U حوزه
fielded U حوزه
circuity U حوزه
fields U حوزه
domain U حوزه
domains U حوزه
field U حوزه
basins U حوزه
basin U حوزه
districts U حوزه
sphere U حوزه
district U حوزه
aquifer U حوزه
spheres U حوزه
range U حوزه
module U حوزه گنجایش
domain U حوزه دایره
scope U قلمرو حوزه
circles U محفل حوزه
drainge area U حوزه زهکشی
circling U محفل حوزه
drainage basin U حوزه زهکش
scope of coverage U حوزه عمل
magnetic field U حوزه مغناطیسی
electorates U حوزه انتخابیه
circle U محفل حوزه
free field U حوزه ازاد
constituencies U حوزه انتخاباتی
f.of operations U حوزه عملیات
constituencies U حوزه انتخابیه
circuits U حوزه قضائی
constituency U حوزه انتخاباتی
prefecture U حوزه اداری
modules U حوزه گنجایش
constituency U حوزه انتخابیه
circuit U حوزه قضائی
electorate U حوزه انتخابیه
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
test bay U حوزه ازمایش
chapelry U حوزه کلیسا
judicature U حوزه قضایی
circled U محفل حوزه
kingdom U حوزه اقتدار
drainage area U حوزه ابخیز
department U حوزه کمیته
apanage U حوزه درامداتفاقی
departments U حوزه کمیته
induction field U حوزه القائی
seepage area U حوزه تراوش
precincts U بخش حوزه
precinct U بخش حوزه
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
domains U حوزه دایره
image field U حوزه تصویر
span of control U حوزه نظارت
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
basins U حوزه رودخانه ابگیر
see U مقر یا حوزه اسقفی
basin U حوزه رودخانه ابگیر
sees U مقر یا حوزه اسقفی
polls U حوزه رای گیری
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
poll U حوزه رای گیری
active zone of well U حوزه فعال چاه
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
polled U حوزه رای گیری
coil field U حوزه سیم پیچ
constituency U هیات موکلان یک حوزه
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
compass U حدود وثغور حوزه
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area U حوزه سیل گیر
free trade area U حوزه تجارت ازاد
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
resulted U حاصل
unfruitful U بی حاصل
resulting U حاصل
upshot U حاصل
yield U حاصل
yielded U حاصل
product U حاصل
yields U حاصل
outgrwth U حاصل
payoffs U حاصل
payoff U حاصل
deserted <adj.> U بی حاصل
bleak <adj.> U بی حاصل
barren <adj.> U بی حاصل
infertile U بی حاصل
fruitage U حاصل
adnate U حاصل
nonproductive U بی حاصل
products U حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> U بی حاصل
unutilized U بی حاصل
desolate <adj.> U بی حاصل
outgrowth U حاصل
perquisites U حاصل
perquisite U حاصل
resumes U حاصل
outcomes U حاصل
resuming U حاصل
resume U حاصل
resumed U حاصل
outcome U حاصل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com