English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expletive U جایگیر تکمیل کننده
expletives U جایگیر تکمیل کننده
expletory U جایگیر تکمیل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U تکمیل کننده
supplementing U تکمیل کننده اضافی
supplements U تکمیل کننده اضافی
supplement U تکمیل کننده اضافی
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
supplemented U تکمیل کننده اضافی
consolidating station U ایستگاه تکمیل کننده بار
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
graved U نشاندن جایگیر
indwell U جایگیر شدن
surrogates U عوض جایگیر
insculp U جایگیر کردن
surrogate U عوض جایگیر
inculcation U جایگیر سازی
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
completed U تکمیل
completes U تکمیل
complete U تکمیل
entelechy U تکمیل
completing U تکمیل
supplementation U تکمیل
consummation U تکمیل
completion U تکمیل
compietion U تکمیل
complementarity U تکمیل
fulfillment U تکمیل
fulfilment U تکمیل
supplement U تکمیل کردن
supplemented U تکمیل کردن
carry out U تکمیل کردن
put inpractice U تکمیل کردن
put into effect U تکمیل کردن
carry ineffect U تکمیل کردن
carry into effect U تکمیل کردن
implement U تکمیل کردن
make something happen U تکمیل کردن
actualise [British] U تکمیل کردن
supplementing U تکمیل کردن
put ineffect U تکمیل کردن
supplied U تکمیل کردن
perfects U تکمیل کردن
fulfill U تکمیل کردن
aucmented U تکمیل شده
full load U فرفیت تکمیل
completion date U تاریخ تکمیل
finishing U عملیات تکمیل
full U تمام تکمیل
fullest U تمام تکمیل
back up U تکمیل کردن
perfecting U تکمیل کردن
perfected U تکمیل کردن
supply U تکمیل کردن
supplying U تکمیل کردن
complete U تکمیل کردن
actualize U تکمیل کردن
completed U تکمیل کردن
completes U تکمیل کردن
completing U تکمیل کردن
in progress of completion U در دست تکمیل
replete U تکمیل انباشته
perfect U تکمیل کردن
back-up U تکمیل کردن
make up U تکمیل کردن
augments U تکمیل کردن
to top off U تکمیل کردن
fulfil U تکمیل کردن
round U تکمیل کردن
fulfilled U تکمیل کردن
roundest U تکمیل کردن
fill up U تکمیل کردن
fulfills U تکمیل کردن
fulfils U تکمیل کردن
augment U تکمیل کردن
augmented U تکمیل کردن
augmenting U تکمیل کردن
fill out U تکمیل کردن
to post up U تکمیل کردن
fulfilling U تکمیل کردن
finishes U تکمیل کردن
finish U تکمیل کردن
to eke out U تکمیل کردن
supplements U تکمیل کردن
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
consolidation of position U تکمیل ارایش مواضع
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
picture completion test U ازمون تکمیل تصویر
filler point U نقطه تکمیل ذخایر
number completion test U ازمون تکمیل اعداد
concrete finishing machine U دستگاه عملیات تکمیل بتن
filler point U نقطه تکمیل ذخیره انبار
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
autocomplete U تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware U نرم افزار در حال تکمیل
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
pavilion roof U شیروانی چهار کله تکمیل
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
supplying U تکمیل کردن موجودی ذخیره
to fill out U تکمیل کردن توسعه دادن
supplied U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplementing U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
healy picture completion test U ازمون تکمیل تصاویر هیلی
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplemented U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
matures U واجب الادا تکمیل کردن
mature U واجب الادا تکمیل کردن
supplement U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer U یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
fosdic U دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
intermediate U مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
implement U اجراء کردن تکمیل کردن
implementing U اجراء کردن تکمیل کردن
implemented U اجراء کردن تکمیل کردن
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
implements U اجراء کردن تکمیل کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com