English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incorporating U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
corporate U دارای شخصیت حقوقی
corporation U که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations U که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
personify U دارای شخصیت کردن
personifying U دارای شخصیت کردن
personified U دارای شخصیت کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
legal personality U شخصیت حقوقی
juridical personality U شخصیت حقوقی
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
intromit U جادادن منصوب کردن
to fix up U مرتب کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
depersonalize U بی شخصیت کردن
characters U مجسم کردن شخصیت
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
character U مجسم کردن شخصیت
personalize U شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
innervate U دارای پی کردن
zigzags U دارای پیچ و خم کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
substantivize U دارای ماهیت کردن
embrasures U دارای منفذ کردن
vitaminize U دارای ویتامین کردن
embrasure U دارای منفذ کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
freckle U خال دارای کک مک کردن
insoul U دارای روح کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
tinkle U دارای طنین کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
index U :دارای فهرست کردن
indexes U :دارای فهرست کردن
rampart U دارای استحکامات کردن
nationalizing U دارای ملیت کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
nationalising U دارای ملیت کردن
tinkled U دارای طنین کردن
tinkles U دارای طنین کردن
tinkling U دارای طنین کردن
populating U دارای جمعیت کردن
populates U دارای جمعیت کردن
populate U دارای جمعیت کردن
fluoridate U دارای فلورید کردن
ensoul U دارای روح کردن
indexed U :دارای فهرست کردن
body U دارای جسم کردن
bodies U دارای جسم کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
vallum U دارای استحکامات کردن
gifts U دارای استعداد کردن
systemize U دارای همست کردن
tooth U دارای دندان کردن
varnishing U دارای فاهرخوب کردن
gift U دارای استعداد کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
zigzag U دارای پیچ و خم کردن
varnished U دارای فاهرخوب کردن
nitrogenize U دارای نیتروژن کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
bedevils U دارای روح شیطانی کردن
panes U دارای جام شیشه کردن
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
flyspeck U دارای لکه مگس کردن
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
to p a thing person with athing U کسی را دارای چیزی کردن
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
bedevilling U دارای روح شیطانی کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
prongs U دارای چنگک یا چنگال کردن
prong U دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
ravine U دارای دره تنگ کردن
bedevilled U دارای روح شیطانی کردن
criss-crossing U دارای نقش چلیپایی کردن
methodize U دارای روش یاقاعدهای کردن
reengine U دارای موتور تازه کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
bedevil U دارای روح شیطانی کردن
granulate U دارای ذرات ریز کردن
wigs U دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crosses U دارای نقش چلیپایی کردن
wig U دارای گیس مصنوعی کردن
fulcrum U دارای نقطه اتکاء کردن
ravines U دارای دره تنگ کردن
to p a thing for a person U کسی را دارای چیزی کردن
criss-crossed U دارای نقش چلیپایی کردن
pane U دارای جام شیشه کردن
motivate U تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated U تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof U پارچه کتانی دارای پود کردن
motivates U تهییج کردن دارای انگیزه شده
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoes U دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bell U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bells U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing U دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe U دارای کفش کردن نعل زدن به
motivating U تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
russify U دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
woofs U پارچه کتانی دارای پود کردن
air condition U دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize U دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize U دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
receives U جادادن
embed U جادادن
housed U جادادن
placement U جادادن
inserts U جادادن
to work in U جادادن
inserting U جادادن
accommodates U جادادن
accommodated U جادادن
houses U جادادن
house U جادادن
insert U جادادن
embeds U جادادن
receive U جادادن
intercalate U جادادن
accomodate U جادادن
infix U جادادن
embedment U جادادن
placements U جادادن
inns U درمسافرخانه جادادن
barracking U درسربازخانه جادادن
inn U درمسافرخانه جادادن
barracked U درسربازخانه جادادن
barrack U درسربازخانه جادادن
engraft U نشاندن جادادن
spatchcock U با شتاب جادادن
class b allotment U کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
interleave U در میان چیزی جادادن
fixes U جادادن چشم دوختن به
fix U جادادن چشم دوختن به
pavilion U درکلاه فرنگی جادادن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com