Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
creeping attack
U
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine
U
زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
synchronizes
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
subroc
U
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
antisubmarine screen
U
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
submarine boat
U
زیردریایی
antisubmarine
U
ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
antisubmarine
U
مخرب زیردریایی
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine barrier
U
مانع ضد زیردریایی
anti submarine
U
هواپیمای ضد زیردریایی
alvin
U
یک نوع زیردریایی
aluminaut
U
زیردریایی الومینیومی
albacore
U
زیردریایی الباکور
albacore
U
نوعی زیردریایی
sills
U
پشته زیردریایی
sill
U
پشته زیردریایی
antisubmarine search
U
کاوش ضد زیردریایی
nuking
U
زیردریایی اتمی
nukes
U
زیردریایی اتمی
nuked
U
زیردریایی اتمی
nuke
U
زیردریایی اتمی
tinfish
U
موشک ضد زیردریایی
subsurface
U
زیردریایی زیرابی
submariner
U
خدمه زیردریایی
submarine chaser
U
ناوچه ضد زیردریایی
sqid
U
خمپاره ضد زیردریایی
silent running
U
سکوت زیردریایی
lifeguard submarine
U
زیردریایی نجات
killer submarine
U
زیردریایی شکاری
deep submergence
U
زیردریایی نجات
astro
U
اژدر زیردریایی
asroc
U
راکت ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo
U
اژدر ضد زیردریایی
torpedoes
U
موشک ضد زیردریایی
torpedo
U
موشک ضد زیردریایی
torpedoing
U
موشک ضد زیردریایی
torpedoed
U
موشک ضد زیردریایی
coordinated
U
هماهنگ
harmonic
U
هماهنگ
monotone
U
هماهنگ
consonants
U
هماهنگ
harmonious
U
هماهنگ
consonant
U
هماهنگ
synchronous
U
هماهنگ
submarine
U
با زیردریایی حمله کردن
submarines
U
با زیردریایی حمله کردن
silent running
U
حرکت زیردریایی با سکوت
rescue chamber
U
اطاقک نجات زیردریایی
command active sonobuoy system
U
وسیله اکتشاف زیردریایی
hunting
U
شکار دشمن یا زیردریایی
antisubmarine search
U
عملیات تجسس ضد زیردریایی
air surface zone
U
منطقه عملیات ضد زیردریایی
harmonises
U
هماهنگ کردن
cooperating bishop
U
دو فیل هماهنگ
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
coordinate
U
هماهنگ ساختن
harmonic wave
U
موج هماهنگ
subharmonic
U
هماهنگ فرعی
harmonized
U
هماهنگ کردن
harmonic
U
هماهنگ همساز
harmonic vibration
U
ارتعاش هماهنگ
harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ
harmonic motion
U
حرکت هماهنگ
harmonised
U
هماهنگ کردن
coordinator
U
هماهنگ کننده
harmonising
U
هماهنگ کردن
harmonize
U
هماهنگ کردن
sequencer
U
شیر هماهنگ
harmonizes
U
هماهنگ کردن
harmonizing
U
هماهنگ کردن
coordination
U
هماهنگ سازی
terne
U
نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
datum time
U
ساعت تعیین محل زیردریایی
sonobuoy
U
بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
sequence valve
U
شیر هماهنگ کننده
executive area
U
ناحیه هماهنگ ساز
simple harmonic motion
U
حرکت هماهنگ ساده
synchronizing mechanism
U
ساز و کار هماهنگ
autosyn
U
هماهنگ کننده خودکار
damped harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ میرا
coordinate
U
متناسب یا هماهنگ کردن
coordinating authority
U
مقام هماهنگ کننده
damped harmonic motion
U
حرکت هماهنگ میرا
deep submergence
U
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
magnetic anomaly detection gear
U
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
nuclear submarine
U
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
seadata
U
اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
bsc
U
SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
screen coordinator
U
هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator
U
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent
U
دارای رشد مشترک یا هماهنگ
datum
U
اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
compatability
U
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
area coordination group
U
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
hoverting
U
ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
cim
U
استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orienting
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orient
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
proportional clothing
U
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
orion
U
نوعی هواپیمای چهارموتوره ملخ دار ضد زیردریایی باموتور توربوجت
sea bat
U
نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
hunter killer
U
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
submarine sanctuaries
U
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
hedgehogs
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
evasive steering
U
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
cim
U
استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination
U
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
coordinate
U
هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe
U
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
coordinated procurement
U
عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
fire support coordination
U
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter
U
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com