Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
fat
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی چربی دار
fats
U
چربی چربی دار
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
weather board
U
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
contiguous
U
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
beanie
U
یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
petasus
U
یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
grape shot
U
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
respirator
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
respirators
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
inverted commas
U
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
bookends
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
contrast
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboards
U
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard
U
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
greasily
U
با چربی
greasiness
U
چربی
fatless
U
بی چربی
lubricous
U
چربی
myelin
U
چربی پی
oiliness
U
چربی
oils
U
چربی
greased
U
چربی
lipide
U
چربی
oiling
U
چربی
meagre
U
بی چربی
oil
U
چربی
creaminess
U
چربی
grease
U
چربی
greasing
U
چربی
lipid
U
چربی
thins
U
کم چربی
fatter
U
چربی
thinners
U
کم چربی
fatness
U
چربی
thinnest
U
کم چربی
fattest
U
چربی
fat
U
چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
thinned
U
کم چربی
greasy
U
چربی
fats
U
چربی
meager
U
بی چربی
thin
U
کم چربی
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
grease trap
U
چربی گیر
blackhead
U
چربی دانه
grease trap
U
بازیابی چربی
blackheads
U
چربی دانه
comedo
U
چربی دانه
casein
U
پنیر بی چربی
adipose tissue
U
بافت چربی
animal fat
U
چربی حیوانی
adipocere
U
چربی لاش
adipic
U
وابسته به چربی
leather head
U
چربی دانه
degreasing
U
اب کردن چربی
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
fattiness
U
خاصیت چربی
flense
U
چربی گرفتن از
aliphatic
U
چربی دار
lipotropic
U
چربی سوز
fatty
U
چربی مانند
lipuria
U
چربی در پیشاب
sebaceous
U
چربی دار
whipping cream
U
خامهی پر چربی
skim milk
U
شیر بی چربی
lard
U
چربی خوک
suint
U
چربی پشم
wool grease
U
چربی پشم
lipophilic
U
چربی گرای
lipophilic
U
چربی دوست
greasing
U
روغن چربی
greased
U
روغن چربی
grease
U
روغن چربی
lipoid
U
شبه چربی
wool fat
U
چربی پشم
lipomatous
U
چربی مانند
vegtable fat
U
چربی گیاهی
orphrey
U
سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
saturated fat
U
چربی اشباع شده
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
emulsions
U
ذرات چربی دراب
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
emulsion
U
ذرات چربی دراب
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
saturated fats
U
چربی اشباع شده
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
fatback
U
چربی پشت خوک
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
blubbered
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbers
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer
U
الت سنجش چربی شیر
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
lanoloin
U
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
blubbered
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
lactoscope
U
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
blubber
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greasing
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greased
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
flesh
U
گوشت
basting
U
گوشت
brawn
U
گوشت
granulation tissue
U
گوشت نو
meat
U
گوشت
meats
U
گوشت
flesh-and-blood
U
گوشت
preserved meat
U
گوشت
proud flesh
U
گوشت نو
viand
U
گوشت
flesh and blood
U
گوشت
pulpless
U
بی گوشت
carneous
U
گوشت مانند
flash hook
U
قلاب گوشت
flesh hook
U
قلاب گوشت کش
carnification
U
گوشت سازی
flesher
U
گوشت فروش
fleshmonger
U
گوشت فروش
shoulder
U
گوشت سردست
french chop
U
گوشت دنده
carnosity
U
گوشت زیاد
caruncle
U
گوشت پاره
sirloins
U
گوشت راسته
consomme
U
اب گوشت تنگاب
gravy
U
شیره گوشت
collop
U
برش گوشت
shin
U
گوشت قلم پا
pot roasts
U
گوشت اب پزشده
diastasc
U
اب خوش گوشت
goose
U
گوشت غاز
pot roast
U
گوشت اب پزشده
pork
U
گوشت خوک
spareribs
U
گوشت دنده
leg
U
گوشت ران
leal meat
U
گوشت لخم
lenten
U
بی گوشت لاغر
venison
U
گوشت گوزن
red meat
U
گوشت گاووگوسفند
mutton
U
گوشت گوسفند
mangler
U
گوشت خرد کن
masher
U
گوشت کوب
top round
U
گوشت کبابی
meatman
U
گوشت فروش
murrain
U
گوشت مرده
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
surloin
U
گوشت مازه
pemican
U
گوشت خشکانده
pemmican
U
گوشت خشکانده
flab
U
گوشت شل و آویزان
lappet
U
گوشت اویخته
fruit pulp
U
گوشت میوه
fuzz ball
U
گوشت زیادی
chop
U
گوشت دنده
gambrel
U
قلاب گوشت
chop
U
گوشت کتلت
sirloin
U
گوشت راسته
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
white meat
U
گوشت سفید
green meat
U
گوشت کهنه
haslet
U
گوشت کبابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com